نماز و انسان و پرتوی از انوار بیکران آن بر جان های بیدار

11 تیر 1404 - خواندن 32 دقیقه - 113 بازدید

به نام خدا


نماز و انسان و پرتوی از انوار بیکران آن بر جانهای بیدار


شادروان حسین قادرزاده




مقدمه:


سرپوشی که بر چهره فلسفه انقلاب رهایی بخش اسلام در جهان توسط عوامل بیگانه و بیخرد گذاشته شده است تا از این رهگذر توده ملت مسلمان را از درک عظمت و تاثیر این آیین مقدس در گسترش و تعمیم عدالت اجتماعی و خدمت به جهانیان با این زمینه سازی شوم باز دارد و سرسپردگان استعمار و خودفروشان بی مایه که شرف و وجدان خود را باخته اند و آئین و انسانیت خود را فروخته اند کماکان ناجوانمردانه بر این دریای خروشان فیض و برکت الهی می تازند و تبلیغات کذایی و دروغینشان بعنوان طرفداری از توده مردم ادامه دارد.


اینان می خواهند اسلام را به مانند دیگر ادیان افیون ملت ها معرفی کنند و این هوسبازان روشنفکرنمای تهی فکر لجام گسیخته، با آگاهی یا بدون آگاهی بر تاثیر فلسفه عمیق این آیین بزرگ در اذهان مردم رسوخ می کنند و با تبلیغات سوء خود، مردم را از مسیر منحرف می سازند.


زیرا که این فعالیت ها، دکان آنها شده و روزی خود را در دور کردن انسان ها از حقیقت انقلاب آزادی بخش و نجات دهنده ملتها از یوغ بندگی اربابان قدرت می دانند. چنانکه تاریخ گواه است اسلام و نهضت آن همیشه خواسته تا بندهای ظلم و بیداد ستمگران را از هم بگسلد و کاخ رفیع قدرت های ستم را در هم بکوبد و چهار دیوار فضای محدود بیداد طاغوت ها را در هم شکند و در سرزمینی که متعلق به همه انسان ها است خارج از هر گونه تبعیض فقط به عنوان انسان، عدالت اجتماعی و مساوات را برقرار کرده و نظام های پلید طبقاتی را در هم بکوبد.


برای آشنایی با افکار واقعی اسلام باید به فلسفه خود اسلام بنگریم و اسلام را در وجود رهبران واقعی اسلام نگاه کنیم که نمونه بارز آن در صدر اسلام، پیامبر و اصحاب و یاران آن حضرت بودند که نه تنها مسلمان ها، بلکه تمام دانشمندان بی غرض جهان به عظمت روح و بزرگی شخصیت آنها آشنا هستند و اعتراف دارند.


اسلام و قوانین آن (قرآن) آمده اند تا از تمام مردمان جهان با تعالیم خود چنین انسان هایی را پرورش دهند و تعلیمات علمی و تعالی بخش اسلام، چنین سازندگی را دارا می باشد.


اینک با اطلاع اندک و مایه علمی خیلی ناچیز از دریچه فکر محدود خود، اسلام را تنها از یک گوشه با هم به تماشا می رویم و من با قلم و درک ضعیف خود از اسلام راستین، این برداشت را دارم.


نماز و انسان و پرتوی از انوار بیکران آن بر جانهای بیدار


مسلمان در نماز، جسمی بر خاک دارد و روحی بر افلاک، آهنگی به کوی دوست و حرکتی به قصد قربت به پیشگاه کبریایی نماز، نماز روح هستی بخش حیات بشری و قلب سعادت بشریت است:


نمازگزار با شور و شوق در پیشگاه پروردگار قیام نموده، روی دلش به جانب خدا است و در اندرون قلبش شادی و شعف برپا است.


خداوند از پرستش خلق، بی نیاز و انسان ها نیازمند پرستش حق اند و آدمیان مسلمان از غیر خدا بی نیازند و به خداوند نیازمندند و نمازگزاران با توکل بر ایزد، از تکدی و سوال از دیگران فارغ اند.


نمازگزاران واقعی، کسانی که در مکتب نماز تربیت شده باشند، در عبادت پروردگار کمال خشوع را دارند و در نبرد زندگی، حرارت آفتاب و خروش اقیانوس ها و در پایداری صلابت و استحکام کوه ها (المومن اصلب من الجبل) در رفتن به اوج ها جهش طیران سبک بال که فضای لاجوردی را در می نوردند.


کسی که قیام می کند تا نماز بگزارد، باید علیه هوس های خانمان سوز و امیال سرکش طغیانگر درونی قیام کند و نگذارد فکر بد در خانه دلش جا بگیرد و نقشه های درونی اش به صلاح خویش و به سعادت بشری باشد.


اما در خارج، مسئولیت او بیشتر است، گرچه خویشتن خویش را شناختن و او را با تغذیه های آسمانی آشنا نمودن و مهیا کردن در مبارزه با عوامل مضر درون لازم است. ولی در این جهاد مقدس، بعد از پاکسازی درون، نوبت به سالم سازی محیط زندگی انسان ها می رسد. 


این پیکار به این ترتیب است که او باید خواستار حکومت عدل و مساوات باشد و سعی کند افراد و عوامل را که مانع اجرای عدالت بشری است، از پای درآورد و او موظف است بکوشد تا انسان ها، در بند نباشند و ملتی در تحت تسلط ملتی دیگر نباشد و زورمندی به ضعیفی تعدی نکند و ظالمی مظلومی را نابود نگرداند و در همه حال و همه وقت، خواهان جهانی باشد که انسان ها در مساوات و سعادت و آرامش زندگی کنند و قانون الهی و آسمانی قرآن در همه جا حکومت داشته باشد تا قوانینی که به دست عده ای از آدمیان تدوین می گردد و منافع گروهی از انسان ها را در نظر می گیرد و عده ای را به فراموشی می سپارد، به گورستان فراموشی روند و کلام اعجاب انگیز و قوانین متین و محکم آسمانی قرآن در سرزمین خداوند اجرا گردد و انسان های مسئول و متعهد و آگاه و خداشناس، در اجرای این قوانین و در خدمت به انسان ها از طرف توده ملت، این رسالت را به عهده بگیرند.


هرگاه چنین حکومتی در جهان و در سرزمین مسلمان ها باشد، نمازگزار باید به نماز خویشتن ایمان داشته باشد وگرنه نماز راستین به جای نیاورده و اگر تمام درهای کوشش برای جهاد مقدس مسدود باشد باید با زبان و قلم، در بیداری مردمان بکوشد و مبارزه کند و اگر آن نیز امکان نداشت در دل، کینه دشمنان خدا و انسان را بپروراند تا بلکه روزی مسلمان ها به جوش آیند و کاخ استبداد را فرو ریزند.


مسلمان های روشنفکر آگاه می دانند که نماز روح اسلام است و جنبش و حرارتی در مسلمان ایجاد میکند که نمیتواند حرکتی نداشته باشد.

مسلمانی که مردنی باشد، نجوشد و نخروشد، نامش مسلمان است و بس.

در مکتب قرآن و در مکتب نماز، جهاد لازم است و یکی از ضروریات لازم و تفکیک ناپذیر این آئین آسمانی است که نمایانگر شناخت خداوند یکتا و ایمان محکم و متین مسلمان ها است.

جوانان مسلمان، نیک می دانند که نماز صدای آزادی را در رگ ها می دمد و خون غیرت و رشادت در کانال رگ ها را به جوش می آورد.


مسلمان نمازگزار فریادی است که در فضای هستی طنین انداز است و این آزادی را در رگ ها می دمد و خون غیرت و رشادت در کانال رگ ها را به جوش می آورد و این کلمات از تمام وجودش لبریز است:


ای آزادی، ای آزادی، ای آرزوی هر مسلمانی...


چرا شعار مسلمان این است؟

 چون او آزاد آفریده شده است و از پرستش غیر حق بی نیاز است و تمایل اندک به بردگی و بندگی اربابان زور و ظلم، او را به قهر خداوند و به عذاب آخرت مبتلا می کنند.


مسلمان نمی تواند برده انسان ها باشد، برده پول، مقام، هوس ها و عوامل دیگر و هر چیزی و هر کسی که بخواهد به حریم آزادی اش تجاوز کند، محکوم می کند و هرگاه قدرتی بخواهد به نفع خود، عده ای را به استضعاف استعمار و استثمار بکشاند، صفوف مسلمان ها متحد شده و غریو و حرکتی در آن ها ایجاد می گردد که پشت ابرقدرت های بزرگ می لرزد و می ترسد و می هراسد، زیرا که مسلمان بلند شده است و از جانب پروردگار یکتا تائید گردیده تا برخیزد تا کاخ های ستم را درهم ریزد و پایه های استبداد دولت قدرتمند ستمگر متزلزل و متلاشی سازد.


والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا

و کسانی از جانب پروردگار هدایت و تائید می شوند که در راه آرمان های اسلامی و انسانی قدم بردارند و به خاطر کسب شرف و زندگی پرافتخار از مادیات و محسوسات و لذائذ چشم بپوشند


به گفته شاعر :

تو گر لذت ترک لذت بدانی

دگر لذت نفس لذت نخوانی


و در پیشبرد هدف های نجات بخش و تعالیم انسان ساز اسلامی مجاهدت با جان و مال نمایند.

گفتن اینکه من مسلمان هستم و خود را از هر کوشش کنار بکشم، فقط در نام مسلمانی توقف کردن

است. برای گشودن راه تکامل زندگی عالی در زمینه دین و اجتماع مجاهدت و فداکاری لازم

است. مسلمان باید پیکارجو و مبارز باشد و با صرف نام مسلمانی در ردیف مسلمان ها نیست.


مسلمان سرتاپا عقیده است و جهاد. برای پاکسازی محیط زندگی پاکبازی و جانبازی لازم است. مسلمان از چشمه توکل تحرک دهنده سیراب می شود و در سیراب نمودن قلب خویش از عشق به نجات انسان ها از چنگال نکبت ظلم ها، پیوسته کوشا است،


باور مسلمان بر این است که همیشه، طرفدار حقیقت باشد و پیرو حق و دشمن باطل. زیرا تکامل اجتماعی انسانی ایجاب می کند که مفاسد و موانع از ریشه کنده شوند و راه برای حق باز باشد و این تکامل امکان ندارد، مگر اینکه گروهی با خون خود و با انقلاب رهایی بخش، علیه باطل قیام کنند.


مسلمان روحش زنده است، قلبش روشن و توانش برای ابراز شخصیت و طی مسیر زندگی و بهره مندی از مواهب طبیعی بیشتر است زیرا برای مسلمان روشن است که:


او باید برای دنیا چنان کار کند که انگار هیچگاه نخواهد مرد و برای آخرت نیز چنان بکوشد که فردا خواهد مرد.


بهدقول شاعر:

زندگی در صدف خویش، گهر ساختن است

در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

مکتب زنده دلان، خواب پریشانی نیست

از همین خاک، جهانی دگری ساختن است


هنگامی که تاریخ را ورق میزنیم و به تاریخ ملت های گذشته نگاه میکنیم، در آثار نویسندگان و کسانی

که عمری را در تعلیم و تدریس صرف کرده اند و قلم و قوت خویش را در صفحه کاغذ در کمال

مهارت و استادی به حرکت درآورده و در جهات مختلف، قلم فرسایی کرده اند. بیشتر آنها چنین

جملات و کلماتی و معانی از نوشته هاشان به چشم میخورد که زندگی چیست و در زیر این آسمان

آبی رنگ، انسان ها چرا به دنیا می آیند؟ از کجا آمده اند و به کجا می روند؟


و چون راه را گم کرده اند و حقیقت را نفهمیده اند، گاهی سرتاسر زندگی را بی معنی و بی هدف قلمداد کرده اند و صد نفرین به چرخ فلک حواله نموده اند و گاهی عده ای از ایشان با این استنباط غلط به عمر خود خاتمه داده و خویشتن را به دیار نیستی فرستاده و از بند تحمل این همه مشکل زندگی، به اصطلاح

خودشان رها شده اند. 


به گفته شاعر:

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم


از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم


مرغ باغ ملکوتم ،نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم


من به خود نآمدم اینجا که بخود باز روم

آنکه آورد مرا باز برد بر وطنم


لقد خلقنا الانسان فی کبد (سوره البلد آیه 4)

ما انسان را در رنج بیافریدیم


و از این تیپ آدمها در تاریخ و در کشور خودمان و در کشورهای دیگر نیز داریم و اینکه بیشتر از سابق در عصر تکنیک و صنعت و عصر تسخیر فضا انسان ها به پوچ گرایی رو کرده و زندگانی را عبث می دانند.


واضح است که با چنین برداشتی و با ترویج چنین افکاری، در سطح اجتماع نیروهای فعال را به سستی و جوان های نیرومند را به سوی مواد مخدر و بی خبری روان می دارند و سرانجام چنین خدمتی، به سقوط جامعه ها و نابودی جامعه و طرد و رد اصالت و شخصیت انسانی و بی ارج و بی شخصیت کردن انسان ها می انجامد و ای صد نفرین بر کوردلان تاریک فکر بی همت که خود را از اوج مقام، به چهاردیواری محدودی از افکار پوچ خود پائین می آورند و در فضای محدود اندیشه خود سرگردان می گردند.


و ما خلقنا السماء و ارض و ما بینهما باطل

 (سوره ص آیه 27)


تبلیغاتشان فلاکت و هلاکت جامعه را برمی گیرد و اینجاست که به عظمت و تاثیر آئین مقدس اسلام

پی میبریم، زیرا به تمام انسان ها و زندگیشان مفهوم می بخشد و به همه جهانیان در هر عصر و

زمانی اعلام داشته و می دارد که:


ای شاهکار خلقت خداوندی

ای جانشین خدا در روی زمین

جهان را جهانداری است خدا نام

و توانا و پرقدرت و رحیم و رئوف و بخشنده و مهربان

و شماها از جانب او مامور به زندگانی هستید و به سوی او باز می گردید و برای اینکه تصور نشود که اسلام می خواهد چشم و گوش بسته، از آن پیروی کنند مهمترین قسمت تعالیم اسلام که در ساختن یک

شخصیت مسلمان واقعی مبذول می دارد، توجه و عنایت آن به علم و تفکر در آیات هستی است و

خداوند می فرماید که:


بدترین جنبندگان آنهایی هستند که کر و کورند و اندیشه نمی کنند


مسلمان ایمانش و شکل گیری اندیشه اش، فرآورده تفکر در عظمت خلقت است و از آغاز این جهان بینی، فکر را به جولان در پیرامون بیکران هستی به جریان می اندازد و همگام با رشد فکری و با

باروری دانشش، هر روز گامی و قدمی برای نزدیکی به واقعیت های حساس زندگی بر می دارد و با

باریک بینی و فراست هوشمندانه اش، به ظرفیت های شاهکار خلقت متوجه شده و هر زمان به

معرفتش افزوده می شود و در این ورزش فکری، در تمام زندگی، در مسائل با تعمق و تفکر می نگرد

و هیچگاه پرورده این آئین رکود و تحجر را دوست نمی دارد و همواره تحقیق و کاوش کار او

است و با گستردن بال و پر اندیشه، در بطن تاریکی، به جستجوی آفتاب حقیقت علم و معنی می

شتابد و از خرافات و اوهام بیزار و به زیور علم و دانش عمل می کند و به عملش، صفحه دلش

روشن و فضای زندگانی اش مملو از صفا و صمیمیت و امنیت می گردد.


او روشن ضمیر و روشن بین و راهرو حقیقت و حقیقت جوی فعال است و قدر و قیمت و بهای سرمایه وجود خود و عمر و زمان و مواهب هستی را می شناسد و همیشه و در هر جا به قدر توانایی، از هر موهبتی به نحو احسن بهره می برد و از فرصت ها، با الهام از کلام پروردگار که می فرماید:


والعصر

ان الانسان لفی خسر

الا الذین آمنوا و عملو الصالحات

و تواصو باالحق و تواصو بالصبر


می خواهد که حداکثر استفاده را از این زمان ها بکند و زمان را بشناسد و برآن ارج نهد. و شاهین

اندیشه را در دفتر هستی و در کتاب خداوندی و آثار خردمنان بشردوست به پرواز در می آورد و مرد مبارز و مجاهدی، برای غلبه بر تاریکی جهل می گردد و تسلطش بر علوم و فنون و معنویت ها افزون می شود.

ظرف طمع علم و معرفتش هیچگاه سیراب نمیگردد و پیوسته به دنبال دانش است زیرا که پروردگارش در دانشگاه پر عظمت قرآن، او را تربیت کرده و به او یاد داد که:


 آیا کسانی که می دانند با آن ها که نمی دانند برابرند؟


و در جاهای متعدد و مکرر به علم اندوزی و دنبال علم و دانش رفتن، اشاره ها رفته و تشویق ها شده و مسلمان، علم دوست است و دشمن جهل و نادانی، ولی علم نه بخاطر علم.


و پیامبر بزرگوار ،که الگوی یک رهبر به تمام معنی است می فرماید:


به دنبال علم بروید اگرچه در چین هم باشد ...


در این گهرهای تابناک و این سخنان زیبا برای مسلمان ها، مسئولیتهاست. تا در پی کسب دانش باشند و از جهل بگریزند و در تحصیل علم بکوشند، زیرا پیامبر در اهمیت علم و دانش در یک جمله کوتاه و پرتحرک چنین میفرماید : 


قلم دانشمندان بالاتر از خون شهیدان ارزش دارد


و کلام مسلمان است که نخواهد در این مقام مسکن گزیند پس همیشه مسلمان، دانشجو بوده و باید باشد ولی مسئولیت عالم بودنش هم خیلی سنگین است، زیرا دانشمند، رسالت دارد. کتمان کنندگان علم و خودپسندان عالم و عالمان بی عمل و حاسدان محتکر دانش و دریغ کنندگان از بخشش علم، شدیدا از جانب پروردگار تهدید شده اند.


مسلمان با الهام از نماز و کسب انرژی از پروردگار، تحصیل علم می کند و این اشرف مخلوقات که نماز می خواند، اگر با علم، به راز و رمزش آن را به جا آورد و آنجا که قیام کند، قیامش علیه تمام مفاسد باشد:

چه مفاسد درونی از قبیل خودپسندی و غرور و تکبر و حسد...

یا عاملان فساد و دیوهای خونخوار که غیر از تباهی اجتماعات و شکم خوارگی و خودپرستی اندیشه ای ندارند.


نماز، نماز واقعی است وگرنه نماز راستین نیست. بعد از این قیام، نمازگزار با آگاهی بر اینکه غیر از پروردگار هستی بخش، هیچکس و هیچ فردی هرچند دارای قدرت باشد، اگر انسان مسلمان و متعهد و مسئول نباشد، قابل ستایش نیست. زیرا یکی از صفات مزموم انسان ها، تملق و چاپلوسی است و آن لطمه بزرگی است که بر شخصیت انسانی وارد می شود. آدمی را کوچک و خوار می کند و انسانی که تملق بگوید و چاپلوسی بکند ،خود را بی شخصیت معرفی می کند و خوار و زبون می گردد و مسلمان نمی تواند و نباید هم به غیر از خداوند یکتا هیچکس و هیچ انسانی را ستایش آنچنانی بکند. زیرا ستایش ها به خاطر قدرت و ترس از افراد است. در حالی که انسان ها غالبا اسیر خودپرستی هستند و از تملق دیگران متکبر و مغرور می شوند. روی همین حساب مسلمان فقط ستایش را منحصر به پروردگار توانا و دانا می داند که قدرت فرمانروایی او، تمام جهان را احاطه کرده است.


الحمد لله رب العالمین

ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است


در اجتماعات امروزی، مقام و مادیات نقش مهمی را ایفا می کند و محور آرزوها است و کعبه پرستشگاه تمام مردمان دون همت گردیده و همه محبت ها و مهر و غم خواری و دوستی ها، در پای این بت زشت، تباه گردیده و علاقه نسبت به افراد به خاطر زر و سیم می باشد، اما مسلمان با الهام از نماز به دریای مهر و محبت پروردگار متوجه می شود و یاد می گیرد که باید پیوند خود را از مردم قطع نکند و آنها را دوست بدارد و یاور آن ها باشد و در کمال عطوفت و ملایمت با آنها رفتار نماید.


الرحمان الرحیم

خدایی که بخشنده و مهربان است


نمازگزار هر روز خدا را مالک مطلق و صاحب اختیار هستی در دنیا و آخرت می داند و او را شاهد و ناظر بر تمام حرکات و سکنات خود و هر روز منظره دادگاه عدالت الهی را ترسیم می کند و هیچگاه به خود اجازه نمی دهد، به حریم دیگران تجاوز بکند و همیشه تجاوز و تجاوزکاران را دشمن می دارد و سعی و همتش بر این است که از گناه بپرهیزد و بر مسیر انسانیت و تقوا و فضیلت گام بردارد . زیرا به روزی معتقد است که تمام جزئیات اعمال و حتی پندارش مورد قضاوت و محکمه الهی قرار گیرد.


و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا (سوره کهف آیه 48 )

و آنچه کرده اند (از نظر زمان به صورت) حاضر و حال می یابند و خداوند به کسی ستم نمی ورزد


مالک یوم الدین

مالک روز جزا است


مسلمان ها هنگامی که با هم هستند و زمانی که تنها باشند باز در نماز و پرستش حق تعالی می گویند تو را می پرستم و این توجهی است به جامعه بشری تا پیوندی در میان ملت مسلمان ایجاد گردد و لذا مسلمان ها روح اجتماعی و انسانی را همیشه حفظ می کنند و از فردگرایی گریزانند.


دست خدا با جماعت است 


جماعت سالم و پویا و سازنده و مسلمان به زندگی در اجتماع، راغب و فرد مسلمان، زمانی ارزش واقعی را پیدا می کند که در میان توده با قلبی پاک و با عملی سازنده زندگی کند.


ایاک نعبد

پروردگارا تنها تو را می پرستیم


مسلمان، هر روز کمک و یاری را فقط از پروردگار یکتا می طلبد و از خدایان زمینی، بی نیاز است. مسلمان، با توسل و توکل به پروردگار توانا، از اربابان زر و زیور، مستغنی است و قدرت و جلال طاغوت ها را به هیچ می گیرد و هیچگاه در برابر ستمگران و ظالمان، سر تعظیم و بندگی پائین نمی آورد و تمام فرعون های خون آشام را پشیزی به نمی گیرد و توجه و پرستش و بندگی او، مختص پروردگار است و بس. در این میدان زندگانی با تسلیم در برابر خداوند، تسلیم شدن در برابر طاغوت ها را کفر می داند و مسلمان، دشمن سرسخت دنیادار زورگویی است که چشم طمعش به جان و مال دیگران باشد و قدرت های طاغوتی از مسلمان های اینچنینی می ترسند.

پس روی دل مسلمان به خدا است و پشتش به تمام هرآنچه غیر خدا است و مسلمان مخالف برده

بودن و استضعاف و اسیر کردن دیگران است.


ایاک نستعین

و از تو یاری می جوییم


و پس مسلمان با وجود اینکه همیشه در راه درست قدم بر می دارد و از اهریمن و کارهای اهریمنی گریزان است، با وجود این، همیشه از خداوند می خواهد او را در مسیر درست هدایت فرماید. زیرا طی کردن راه حقیقت و صراط مستقیم برای انسان ها زیاد هم آسان نیست. بلکه توام است با برخوردها و موانع و شکست ها و ستم ها که در این راه دچارش می گردد و اینجا است که مسلمان از پروردگار خود می خواهد که او را در راه راست، هدایت و ثابت قدم و استوار و مدد فرماید.


اهدنا الصراط المستقیم

تو ما را به راه راست هدایت فرما


تاریخ نشان می دهد که شخصیت های بزرگ و نیک، قدم به این جهان خاکی، پا نهاده اند و منشاء کارهای بزرگی شده اند که نماشان در جریده هستی محفوظ و به عظمت روح آنها و به مردانگی و مروت و انسان دوستی آنها افتخار می شود.

به همین خاطر، مسلمان از خداوند می خواهد در راهی هدایتش کند که به چنین افرادی نعمت کرد.

و الگوی انسان های شریفی که بوده اند که جهان و جهانیان به وجود چنین انسان هایی افتخار می کنند و باز تاریخ شاهد است که در این دنیا چه جانیان و خونخوارانی، زندگی وحشیانه داشته اند و با چهره انسانی و سیرت حیوانی نامشان در تاریخ ثبت گردیده و ننگ عمل و عمرشان تاریخ را لکه دار نموده

است.

مسلمان، تنفر و انزجار شدید به این ها دارد و تمایل عمیق به پیروی از دسته صالحان . زیرا گمراهان در تاریکی غوطه ور و همیشه در بدنامی و نافرجامی می مانند.


صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین

راه آنان که به آنها انعام فرمودی، نه راه کسانی که بر آنها خشم فرمودی و نه گمراهان عالم


انسان روشن ضمیر، نگاه کن بر آئین اسلام

بر نمازش که چگونه آدمی را از بند هوس ها و اسارت نفس رها می کند و باز چگونه بردگی طاغوت را مزموم می دارد و انسان را بسوی آزادی و آزادگی می خواند.


اسلام برای نجات است. نه برای اینکه افیون انسان ها باشد. آمده به انسان ها عزت بدهد شرف آفرین و رهایی بخش باشد و اگر مسلمان هایی در ذلت زندگی می کنند و زندگی را با ننگ بر مرگ با عزت ترجیح داده اند، فاش در گوش جانت بخوانم که آن ها مسلمان نیستند...

و گرنه مسلمان و ذلت؟ مسلمان و اسارت!

نه به عظمت پروردگار سوگند، مسلمان راستین پیرو قرآن، هیچگاه تن به خواری نمی دهد و همیشه با آغوش باز و دلی آکنده از مهر پروردگاری و عشق به آزادی و رهایی از اسارت، به سوی چوبه دار می شتابد و نه یک جان بلکه صد جان را فدا می کند.


 آری، ای بدنبال حقیقت

 ای انسانی که بر اریکه عزت مقام انسانی قرار داری

 و پای همت استوار کرده ای چشم بصیرت گشوده ای و گوش فرا داشته ای

بنگر به قرآن، نه کتابی که دریای خروشانی است و مطابق فطرت و سرشت انسان نسخه شفابخشی است به دست عده ای بیگانه، چهره پر جمالش، پشت غباری رفته که استعمارگران خائن این را دوست دارند و 

ای روشنفکر با وجدان

 که نمی خواهی سطحی در برابر مسائل بگذری

بر قرآن، با دید جان نگاه کن تا بر لشکر سستی بتازی و به نور بپیوندی،

قرآن مبارزه می کند با باطل، با استبداد و استعمار و استثمار.

کجای قرآن، مسلمان ها را با زمزمه کلماتش بدین خواب سنگین فرو برده؟

 نه چنین نیست.

قرآن، همان زمزمه ها را در جان ها می خواند که مردانی چون محمد را می سازد.

او با ابوجهل ها با بی عدالتی ها می جنگد و دیوارهای استبداد را در هم می ریزد و زندان های سنگین ظالمان را در هم می کوبد و همچون خورشید گرم، برای رهایی جهانیان از تاریکی در میان عرب ها و عربستان، سرزمین گرم و سوزان، طلوع می کند و بر خودپرستان می تازد و صدای عدالت و ندای آزادی انسان ها را در فضای بیکران، طنین انداز می کند.

این نیست مگر تحت تاثیر قرآن. مگر ما هم همین قرآن را نداریم پس چرا چنین نیستیم؟

روشن است. زیرا ما از قرآن بیگانه ایم و هنوز جان ما با قرآن پیوند پیدا نکرده و رشته نظام زندگی

فردی و اجتماعی ما را قرآن و قوانینش به دست نگرفته است.


و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذو هذا القرآن مهجورا


ای جوان پر انرژی ای گل شکفته عصر تکنیک،

ای توده عظیم جوان،

شما که در عصر تضاد افکار اجتماعی، قدم به عرصه حیات گذاشته اید و بر این امر واقف هستید که بعد از چند زمانی که از علم پرستی انسان ها می گذرد، به غیر از کابوس وحشتناک، ارمغان جالب تری را به دنبال نداشته، زیرا علم پرستان بی عقیده، علم را مبتذل نموده و استعمارگران و سرمایه داران نابکار ، اندیشه های بزرگ را با پول به سوی خود خواندند (فرار مغزها) تا قدرت اقتصادی و حیوانی خود را بالا

ببرند و علم همچون پول، بازیچه دست هوس پرستان گردیده، علمی که در ذات خود خوب است به

دست افراد بی عقیده یا بد عقیده، افتاد و نظام های اقتصادی و اجتماعی بر اساس تعرض و تجاوز

پی ریزی شده و علم در خدمت تجهیز قدرت های استعمارگر خونخوار درآمد.

زیرا علم پرستان بی عقیده یا ندانستند یا نخواستند بدانند که علم را عقیده لازم است تا در راه تعالی و ترقی زندگی اجتماعی انسانی استخدامش کند.

امروز، هر فکر تخریبی را به عنوان روشنفکری به خورد ملت ها می دهند. هنر بی شرفی و بی عفتی را به عنوان مظهر ترقی و تمدن عرضه می دارند. شهوت پرستان خودباخته، هنر برهنگی را نمایانگر تمدن درخشان عصر حاضر می دانند و فکر و انرژی خارق العاده انسان ها را در مسیر گمراهی به تباهی می کشانند.

اینجا است که باید شما جوانان که امیدهای جامعه بشریت هستید، علیه این وضع نکبت بار به پا خیزید و در زندگی، عقیده ای داشته باشید تا تمام نیروهای شما را نظام بخشد و گرنه انسان بدون عقیده، حیوانی بیش نیست.


امروز که افکار رهائی بخش و مترقی اسلامی در سطح جهان در اندیشه دانشمندان نفوذ کرده و همه را به سوی خود جذب نموده، استعمارگران خائن می خواهند که جهانیان اسلام را آنطور که هست نشناسند، بلکه آنطور که آن ها می خواهند و منافعشان ایجاب میکند، بشناسند.


در صورتی که تعالیم اسلام برای هر روشن بینی واقع گرا که بر فطرت سالم باشد و عاری از غرض و مرض به خوبی متوجه می شود و اقرار می کند که این قوانین از جانب پروردگاری است که خالق جهان می باشد و همین قوانین، ضامن سعادت دو جهان انسان ها از تمام جهات است، زیرا اسلام، دین چند بعدی و مترقی است .


مردمان اروپا و دیگر جاها که به قوانین زمینی قناعت کرده اند و از ارتباط با خدا قطع رابطه نموده اند آیا در چه وضعی زندگی می کنند. آن اضطرابات و تشویش ها را به حساب چه کانونی می گذارند. جنگ ها و خصومت ها و حسادت ها و آدمکشی ها را چطور؟

اگر اروپا و دیگر جاها را به شما، سرزمین سعادت معرفی کرده اند، بشنوید و باور نکنید. اینها تبلیغات

دروغی بیش نیستند که فریبکاران در حق شما روا می دارند تا بفریبند و گمراه کنند . اگر در روی

زمین، قانون الهی حکومت نداشته باشد مظالمی روی می دهد که قلم از نوشتن آن ها شرم می کند در

صورتی که انسان های معتقد به خدا، هیچگاه جرات فکر چنین مطالبی را به خود راه نمی دهند و همواره

دشمن این وضع هستند.


مردمی که با ستمگر مواجه شوند و جلو ستم او را نگیرند به زودی خداوند آنها را عقاب خواهد کرد (حدیث)


البته فراموش نخواهیم کرد روی ما با مسلمان است.

مسلمان راستین، تابع قرآن و پیامبر و پیشوایان دینی و کسانی که در میدان نبرد با مشکلات و دشمنان می جنگند، است .

زیرا در برنامه اسلام، چه نماز و چه روزه، مسلمان ها عادت به تحمل رنج و شکنجه کرده اند. توانایی و تحمل بار مسئولیت مبارزه را دارند و گر نه کسانی که فقط به نام مسلمانی قناعت کرده اند، مانند سرباز ترسو و مریضی هستند که هیچگاه از تمرینات لازم و مهارت ها بهره مند نشده و بدون آمادگی رزمی، فقط به خیال اینکه اسمش سرباز است و لباس نظامی به تن دارد، خود را راضی می کند که او هم مثل دیگر سربازان مجاهد و مبارز به حساب می آید .

در صورتی که این نه سرباز است و نه مجاهد.دبلکه تنبلی است که ننگ ارتش است. در هر مسلکی عده ای منافق وجود دارند. فرق نمی کند چه اسلام باشد یا دیگر مکاتب، ولی نباید با دیدن این ها فریب خورد. زیرا روی افرادی باید حساب شود که روح آن مکتب را درک کرده و دل را خالی از هر قید و بند به جانب آن مکتب داشته اند . 

اگر عده ای هدایت یافته، امور کشور را در دست داشته باشند و در راه ایجاد جامعه سالم مبارزه بکنند، باز

پیروزی از آن هدایت شدگان است.

آن ها در پرتو عقیده، علم را در مسیر درست به کار می برند و بسان علم پرستان که می خواستند حقیقت جهان را فقط از دریچه علوم تجربی نگاه بکنند و علم را جانشین دین کنند، گمراه نیستند و با شناخت مقام، علم و ایمان به پروردگار که بدون خداوند جهان را نمی شود توجیه و تفسیر کرد در راه ساختن کاخ سعادت اجتماع بشری فعالیت می کنند.


باید دانست که اسلام هیچگاه منکر علم و دانش نبوده و نیست و به شهادت تاریخ و دانشمندان بی غرض، اسلام خود اشاعه دهنده علم در سطح جهان است و اولین دانشگاه ها و تدریس و تعلیم بعنوان واقعی از هنگام ظهور اسلام به جهانیان عرضه گردیده. 

اما علمی در اسلام مورد احترام است که در خدمت توده مردم و خلق مستضعف بکار گرفته شود نه اینکه ویرانگر و به دست انسان های شریر برای انهدام کاخ سعادت بشری به کار گرفته شود. زیرا انسان ها همینکه خود را غنی دیدند، طغیان می کنند.


اگر علم از دین و مسئولیت الهی تهی باشد، دنیا را به آتش می کشد و دین نیز اگر منهای علم و شناخت مترقی باشد الفاظی خواهد شد بازیچه دست مرتجعین و پاسداران ارتجاع کهن و باز آتش؟


به امید پیروزی مستضعفان بر مستکبران در شرق و غرب تحت لوای لا اله الا الله.

سردشت. حسین قادرزاده. ۱۳۵۷/9/۱۲