چگونه توانستم از نقاشی برای بیان احساسات پنهان دانش آموزان استفاده کنم؟

11 تیر 1404 - خواندن 2 دقیقه - 41 بازدید

در طول سال های فعالیتم به عنوان مربی پرورشی در مدرسه ابتدایی، بارها با دانش آموزانی مواجه شده ام که احساساتشان را پنهان می کنند یا توانایی بیان شفاهی هیجانات خود را ندارند. این دانش آموزان معمولا درون گرا، کم حرف یا دارای مشکلاتی در محیط خانه هستند که تاثیر آن در رفتار و یادگیری شان دیده می شود. برای کمک به این گروه، تصمیم گرفتم از نقاشی به عنوان ابزاری برای بیان احساسات پنهان بهره ببرم.

ابتدا در قالب فعالیت های آزاد و بدون قضاوت، از دانش آموزان خواستم موضوعات مختلفی مانند "خانه من"، "یک روز خوب یا بد"، یا "اگر پرنده بودم..." را نقاشی کنند. سپس با مشاهده جزئیات نقاشی ها (رنگ ها، شخصیت ها، نمادها، اندازه ها و فضای کلی اثر)، اطلاعات مهمی درباره دنیای درونی آن ها به دست آوردم. در مواردی متوجه اضطراب، غم، ترس از والدین یا حتی افسردگی های خفیف شدم.

در ادامه، با همکاری مشاور مدرسه و گفت وگوی غیرمستقیم با دانش آموزان، فرصتی برای تخلیه روانی و ایجاد حس امنیت برای آن ها فراهم شد. برخی از بچه ها که در ابتدا منزوی بودند، بعد از چند جلسه نقاشی و بیان، ارتباط موثرتری با گروه برقرار کردند و انگیزه شان برای یادگیری افزایش یافت.

این تجربه نشان داد که نقاشی، به ویژه در مقطع ابتدایی، ابزاری ارزشمند و قابل اتکا برای درک جهان درونی کودکانی است که با زبان نمی خواهند یا نمی توانند احساسات خود را بازگو کنند. اگر این روش به صورت مستمر، دقیق و با حمایت روان شناختی اجرا شود، می تواند منجر به بهبود چشمگیر وضعیت عاطفی و رفتاری دانش آموزان شود.