نقش مفهوم «نفس» در پیوند میان عرفان و فلسفه اسلامی

8 تیر 1404 - خواندن 2 دقیقه - 15 بازدید

نقش مفهوم «نفس» در پیوند میان عرفان و فلسفه اسلامی

در مطالعه سنت فکری اسلامی، مفهوم «نفس» جایگاهی محوری دارد و می توان آن را یکی از اصلی ترین نقاط اتصال میان عرفان اسلامی و فلسفه اسلامی دانست. فیلسوفان، به ویژه ملاصدرا، با نظریه حرکت جوهری، مراتب نفس را در بستر تحولی پویا و صعودی تعریف می کنند که در نهایت به اتصال با عقل فعال و ادراک کلیات منتهی می شود. در مقابل، متون عرفانی مانند مثنوی معنوی مولانا، با زبان استعاری و شاعرانه، مسیر نفس را به صورت سفری عاشقانه، آمیخته با درد، فنا و وصال توصیف می کنند.

بررسی تطبیقی این دو رویکرد نشان می دهد که هرچند زبان، ابزار و ساختارشان متفاوت است، اما در هدف غایی، که همان «تکامل وجودی انسان» و «اتصال به حقیقت مطلق» است، اشتراک عمیق دارند. فیلسوف، با مفاهیم دقیق و عقلانی، مراتب نفس را تحلیل می کند و عارف، با تصویرهای شاعرانه، مخاطب را در تجربه شهودی و احساسی این سیر سهیم می سازد.

مطالعه این تقاطع های معنایی، امکان تبیین بهتر متون کلاسیک را فراهم می آورد و به فهم مشترک از سنت فکری و ادبی ایران کمک می کند. این رویکرد تطبیقی، نه تنها به پژوهشگران فلسفه و ادبیات کمک می کند، بلکه در طراحی شیوه های نوین تدریس ادبیات عرفانی در مدارس و دانشگاه ها نیز می تواند مبنایی خلاقانه و تحلیلی فراهم سازد، به ویژه در جهت پرورش تفکر انتقادی، تاویل متن و درک بینارشته ای.