ترومای جنگ به روایت ویلفرد بیون روانکاو

6 تیر 1404 - خواندن 3 دقیقه - 1542 بازدید

ترومای جنگ به روایت ویلفرد بیون روانکاو:


«بیون می گوید گاهی ما چیزی را تجربه می کنیم که نام ندارد؛ ترسی بی نام، که پیش از زبان و اندیشه است، 

او آن را نام ناپذیر می نامد: Nameless Dread.

وقتی روان نمی داند از چه می ترسد، فقط می خواهد فرار کند.» در زیر بمباران، 

روان هنوز کار می کند؛ اما نه برای فکر کردن بلکه برای زنده ماندن.


بیون می نویسد:

«panic without catastrophe»

وحشتی بی دلیل... چون فاجعه هنوز به زبان نیامده. ما هنوز در لحظه ای هستیم که فاجعه در حال شدن است و همین تحملش را دشوارتر می کند. روان در وضعیتی میان ندانستن و نتوانستن گیر افتاده. نه آن قدر نزدیک که فاجعه را لمس کند، نه آن قدر دور که فراموشش کند و درست در این میانه، بدن می لرزد و فکر کردن عقب می نشیند.


بیون می گوید: وقتی فکر کردن ممکن نیست، روان شروع می کند به دفاع های خام، پرتاب محتوا به بیرون، یا انجماد کامل؛ مثل کودکی که چیزی دیده اما هنوز زبان ندارد برای گفتنش. این همان وحشت بی نام است. بی فریاد، بی تصویر، بی معنا... و اگر زنده بمانیم، شاید سال ها بعد بتوانیم آن را روایت کنیم.


اگر نمی توانی فکر کنی، خودت را سرزنش نکن. 

بیون می گوید گاهی روان فقط تلاش می کند زنده بماند نه اینکه معنا بدهد یا تحلیل کند 

و همین خودش یک کار بزرگ است: "دوام آوردن، بدون فروپاشیدن."


اگر فقط توانسته ای بخوابی، اگر فقط خیره شده ای به دیوار یا فقط بغض کرده ای، بدنت دارد کاری می کند 

که از پس افکارت برنمی آید، می توانی به سراغ دوستانت بروی و حرف بزنید از هرجا،

 هر خاطره، هر چیزی که بی فکر به زبان می آید.


تو فقط سخن بگو و فقط باش، همین.

نمی دانم! اما بیون می گفت رنج، آتشی است که از بطنش معناهای تازه زاده می شود. 

به زبان بیون: «راه رهایی از دل تاریکی می گذرد، نه از کنارش».