نگاهی به گزینه های احتمالی ایران در جنگ با اسرائیل با تاکید بر بازدارندگی و پایان بخشی به جنایت تجاوز
مقدمه:
بدون تردید برای هر جنگی می توان گفت در کنار "قدرت آتش طرفین" به عنوان راهبرد تعیین کننده میدانی استراتژی گذاری و ریل گذاری صحیح در این بازی شطرنج گونه می تواند به عنوان برگ برنده رهبران سیاسی و نظامی تصمیم گیرنده در میدان و عرصه سیاست قلمداد گردد.حتی این امر به عنوان راهبرد اصلی در موفقیت های جنگی و نظامی می تواند محسوب شود. در خصوص جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران (در قالب جنایت تجاوز) می توان به دوبخش کلی آن را تقسیم نمود بدین کیفیت که این دو قسمت هر کدام راهبردها و استراتژی های خاص خود را بدون تردید می طلبد که در اینجا به آن ها پرداخته خواهد شد:

الف): جنگ ایران و اسرائیل بی دخالت مستقیم آمریکا
بنابه واقعیت های موجود و گزارشات رسیده کشنده ترین نوع درگیری در این کارزار جنگ فرسایشی با ایران بدون حضور مستقیم آمریکا شاید خیلی زود آغازی بر پایان اسرائیل(البته در وضع متعارف نه استفاده احتمالی جنون آمیز از سلاح های غیرمتعارف ممنوعه و...) تلقی گردد. این جستار با نگاه علمی و نیز مبتنی بر واقع گرایی با دیدگاه عقلی بدین استنتاج رسیده است :
1- ارتش رژیم صهیونی از سال ۲۰۲۳ درگیر جنگ های نامتقارن در منطقه است درحالی که ایران با دو ستون نظامی تازه نفس و کاملا منظم(سپاه و ارتش) وارد این جنگ ناخواسته شده است. در صورت فرسایشی شدن این امر "تفاوت های ساختاری و استهلاک نیروها و تجهیزات" به وضوح قابل مشاهده خواهد بود.
2- یکی از مهم ترین فاکتورها که مغفول مانده است "نوع نگاه نیروی انسانی نظامی" طرفین است. در پایگاه دفاعی ایرانی نوعی رویکرد اعتقادی و تقدسی که به کشته شدن در جنگ به عنوان شهادت تلقی می گردد وجود دارد این در حالی در اسرائیل چنین رویکردی در نظامیان آن قابل مشاهده نیست. همین می تواند به عنوان یک عنصر روانی محرک قوی برای هرگونه تدافع یا تهاجم در میدان جنگ نظامی تلقی شود.
3- ایران دارای پایگاه مردمی شیعی و حتی سنی در قالب محور مقاومت است که با در نظر گرفتن بند (۲) بخش الف همین تحلیل آماده اقدام نظامی در سرزمین های اشغالی هستند که "جنگ زمینی نامتقارن" را نیز به داخل اراضی اشغالی کشانده و حداقل با گروگانگیری باعث فشار افکار عمومی بر حزب حاکم شوند رعب و وحشت بر جامعه مهاجران کرایه نشین آن حاکم کنند.
4- اما ایران این قابلیت را دارد که در قالب "جنگ های منظم و متقارن" هم به صورت حرفه ای و کلاسیک در قالب محور مقاومت جبهه های عراق و یمن نیز علیه اسرائیل به هر دلیلی فعال شود، می تواند آن را به ورطه نابودی نزدیک تر کند.
5- "عدم عمق استراتژیک جغرافیایی رژیم در سرزمین های اشغالی " به عنوان یک آسیب جدی در ژئویلتیک سیاسی و نظامی از آن یاد می شود که اتفاقا در قالب "جبهه چند محوری" نوعا انگیزه کافی را برای انتقام گیری از جنایات دو ساله اسرائیل دارند می تواند مشکلات جدی برای اسرائیل به همراه داشته باشد.
6- "عدم تاب آوری بلند مدت مهاجران دو تابعیتی سرزمین های اشغالی" که به وعده موعود به اینجا مهاجرت کرده اند عملا در این وضعیت فرسایشی به هیچ وجه مقاومت نمی کنند چونکه دو تابعیتی اند عرق خاصی به خاک سرزمین های اشغالی ندارند در نتیجه نمی خواهند هزینه پرداخت کنند.
7- "بالا گرفتن نفرت عمومی و اجتماعی از اقدامات حاکمان سیاسی و نظامی رژیم صهیونی در داخل و خارج از آن " و در نتیجه آسیب پذیری آن این پیام را به سران برخی کشورهای عربی و غیرعربی منطقه مخابره خواهد نمود که عقده گشایی احتمالی داشته باشند و دیگر حاضر به باج دهی نباشد و بر پیکره آن ضربات احتمالی واردکنند و باید برای حفظ خود به افکار عمومی هم توجه کنند.
8- "بحران های متعدد انرژی، اقتصادی، امنیتی و... جدی" که به تازگی نیز نمایان شده است در میان مدت و بلندمدت کمر رژیم صهیونی را خواهد شکست و اینجاست شاید کشورها حاضر نباشد روی اسب بازنده دیگر قمار کنند.
9- "هزینه های بسیار بالا در بخش آفندی و پدافندی چند لایحه رژیم صهیوینی" یکی دیگر از آسیب های جدی بر پیکره رژیم آن خواهد بود، به استناد گزارشات مخابره شده از سرزمین های اشغالی 1948 از لحاظ ذخایر مهمات پدافندی و هزینه مالی آنها عملا اسرائیل دچار خسارت عظیم شده است و ایران نیز با ارسال پهبادهای ارزان قیمت و نوعا شلیک های موشک های قدیمی اش در تعداد بالا در روزهای اول دقیقا همین امر را نشانه گرفته است .
11- نکته اینجاست" ایران از لحاظ نیروی نظامی کلاسیک و حرفه ای هنوز از نیروی های سپاه قدس ، نیروهای رزمی زمینی، نیروهای دریایی سپاه و ارتش استفاده نکرده است" و عملا همین یک نکته قوت محسوب می گردد.
ب): جنگ ایران و اسرائیل حتی با "دخالت محدود و مستقیم آمریکا"
با ورود به مرحله دوم این جنگ نیابتی تحمیلی می توان گفت: در این وضعیت کاملا زمین بازی و استراتژی و تاکتیک ها و برگ های بازی متفاوت و متنوع تر خواهد بود. به نوعی مطلوب نتانیاهوست که به صورت مستقیم دولت ترامپ را با فشار لابی ای پک آمریکا را به ناکجاآباد سوق دهد،درگیر کاراز نظامی هزینه زا با ایران نماید. می توان مدعی گردید دقیقا این همان خواسته پنهانی است که موجب خشنودی چین، روس و حتی اروپایی ها خواهد شد. دلایلی که می توان برای آن برشمرد چنین است:
11- عملا "خلاف تمام شعارهای انتخاباتی ترامپ" است تاثیر مستقیم در انتخابات ۲۰۲۶ آمریکا خواهد داشت.
12- نقشه ترامپ در خصوص وعده رونق اقتصادی (ناشی از باج ستانی از کشورهای حاشیه خلیج فارس) مضافا در خصوص مقابله با جاده ابریشم چین نقش بر آن خواهد شد همانطوریکه در اخبار منعکس شده بود قراردادهای یک تریلیون دلاری آمریکا که اخیرا از اعراب داشت را که کسری بودجه داخلی را جبران می کرد عملا نقش بر آب خواهد نمود.
13- "شاید با توجه به فشار افکار عمومی منطقه ای و کشاندن جنگ به داخل خاکشان" به واسطه پایگاه های آمریکایی بتواند بساط حضور آمریکا را در منطقه برچیده شود یا حداقل بسیار کم رنگ تر کند.
14- "هزینه های سرسام آوری که جنگ با ایران برای آمریکا" خواهد داشت برخلاف رویه تاجرمآبی و شخصیت ارائه داده از سوی خود ترامپ در منظر جهانیان است که خدشه معناداری به آن وارد خواهد شد.
15- در دوران پسا جنگ قطعا دیگر اعراب آن باج خواهی ترامپ و نتانیاهو را نخواهند پذیرفت و شاید برای همیشه ابهت آن هاشکسته شود و ترتیبات جدید منطقه ای جایگزین گردد راه برای چین و روسیه بازتر شود.
16-" بحران سنگین انرژی و اقتصادی و تورم داخلی در نتیجه ناامن شدن تنگه هرمز" یکی از نتایج اصلی آن است، این یعنی بحران داخلی و جدی در آمریکا به دنبال خواهد داشت.
17- "در نهایت ایران را متقاعد کند که به سراغ سلاح هسته ای برود" چرا که عملا ایران وقتی که ببیند برای داشتن انرژی هسته ای تمامیت ارضی آن مورد خدشه نظامی قرارگرفته و شدیدترین تحریم ها را نیز دارد عملا به دنبال بازدارندگی هسته ای خواهد رفت.
با در نظر گرفتن جمیع جهات بر اساس واقع گرایی مطلق میدانی می توان گفت: این یعنی شکست کامل ادعاهای آمریکا و نقش بر آب شدن تمام نقش های نتانیاهو که خودش موجب آن شده است.