ترکیب ناپایدار انسان بودن

18 خرداد 1404 - خواندن 2 دقیقه - 54 بازدید

کربن، هیدروژن، اکسیژن، نیتروژن … این عناصر ساده، وقتی کنار هم قرار می گیرند، آدم می شوند. آدمی که با نوساناتی در ترشح دوپامین، سروتونین یا کورتیزول، احساسات و رفتارش تغییر می کند. آیا آنچه ما «حال خوب»، «دل تنگی» یا حتی «عشق» می نامیم، تا حدی قابل تقلیل به همین فعل و انفعالات شیمیایی نهفته در وجود ماست؟ اینگونه است که گاهی فقط با یک تغییر کوچک در تعادل هورمون ها، با ترشح قطره ای بیشتر یا کمتر از یک ماده در مغز، آن که دیروز لبخند می زد، امروز اشک می ریزد. آن که اهل گفت وگو بود، در خودش فرو می رود. ساده نیست، اما واقعیت دارد: ما آدم ها، در سطح بیولوژیک، مجموعه ای از واکنش های مهندسی شده ایم که در لحظه ای خاص، تعادلی به ظاهر شکننده را حفظ می کنند. چیزی که به آن «خود» می گوییم، شاید فقط تصویری ست از همین تعادل ناپایدار فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی! و در این ساحت اگر آگاهی، درد، عشق، رویا و اندوه، فقط خروجی یک سیستم عصبی پیچیده اند، چگونه ماده ای بی جان، این چنین توانسته "حس بودن" را تجربه کند؟ از چه زمان شیمی، چشم باز کرد و جهان را فهمید؟ آیا در دل این فعل و انفعالات، رازی پنهان است که فراتر از فیزیک، سر در کار هستی دارد؟ .. رازی حل نشده که هنوز باقی مانده است: چطور مجموعه ای از اتم ها، ناگهان به خودش آگاه شد؟ چگونه چیزی که ساخته شده بود تا بودن را توضیح دهد، خودش شروع به پرسیدن کرد؟ و این راز، شاید نه در مولکول ها، بلکه در لحظه ای ست که ماده، از خودش پرسید: "من کیستم؟"