حقوق بشر از منظر سکولاریسم
حقوق بشر از منظر سکولاریسم
سکولاریسم در فرهنگ آکسفورد به این معناست که قوانین ، آموزش و سایر امور اجتماعی بنابر بر داده های علمی دنبال می شود و نه بر مبنای آموزه های وحیانی .
در فرهنگ وبستر آمده است که زندگی اجتماعی انسان ها باید از ارزش های دینی فاصله بگیرد . بر این اساس ارزش های اخلاقی و زندگی اجتماعی انسان ها بر مدار رفاه مادی و معیشت دنیوی قرار می گیرد .
بریان ویلسون عنوان می دارد : اصالت دنیا یا دنیا گرائی یک ایدئولوژی است و معتقدان به این گرایش فکری بیان می نمایند که همه اشکال و مفاهیم مربوط به امور ماورای طبیعی باید طرد و تخطئه گردند و مبنای زندگی اجتماعی انسان بر مدار اصول غیردینی یا ضد دینی تعریف می شود .
در کل باید اظهار داشت که مشربی فکری است که به مجموعه جریانات و نحولاتی اطلاق می شود که کنترل امور اجتماعی از نظارت مقامات دینی کنار گذاشته می شود و روش های عقلانی و تجربی جای ضوابط دینی می نشیند و دین به حاشیه رانده می شود و خصوصی می گردد ( خصوصی سازی دین ) .
یکی از مبانی سکولاریسم عقل گرایی یا راسیونالیسم است که جان مایه آن به جایی بر می گردد که معتقد است که عقل به تنهایی و مستقل از آموزه های وحیانی و الهی قادر است زندگی بشری را تدبیر و تنظیم نماید .
اومانیسم یا انسان گرایی بعد یا مولفه سازنده سکولاریسم است . به این جهت که خواست و تمایلات انسان باید محور امور قرار گیرد و ارزش های اخلاقی و باید و نباید ها دائر مدار انسان محوری می گردد و تعیین کننده فضائل و رذائل از عهده وحی و امور الهی خارج می شود . به عبارتی انسان قادر است با قوه عقلی خود خوب و بد ار از هم تمییز دهد و نیاز به منبع ثانویه که صحیح را از ناصحیح به وی بیاموزد ندارد و مستقلا با برخورداری از عقلانیت توانایی خویش را در تشخیص امور به رخ می کشد .
علاوه بر آن از دیگر ابعاد تشکیل دهنده سکولاریسم ، نسبی گرایی اخلاقی است . سکولاریست ها معتقدند ارزش های ثابت ، دائمی ، کلی و مطلق وجود ندارد و امور اخلاقی و ادراکات آدمی محدود و موقتی و نسبی اند و حسن و قبح امور تابع شرایط زیستی و اجتماعی آدمیان است و در نتیجه هیچ ارزش الهی ثابت و از پیش تعیین شده ای برای انسان قابل تصور نیست .
علم گرائی یا ساینتیسم از مواد مهم و سازنده ساختمان وجودی سکولاریسم است . بیشتر تاکید ساینتیسم بر علوم اجتماعی و علوم تجربی است و اکیدا بیان می کند که مجموعه علوم بشری به ویژه علوم اجتماعی و تجربی برای تدبیر و تنظیم امور اجتماعی انسان ها و جامعه کافی است و نیازی به اوامر و نواهی الهی در مسیر پر پیج و خم زندگی دنیایی نیست .
تقابل سنت با مدرنیته از مدعاهای اصلی و پرحاشیه سکولاریست هاست . البته مقصود سکولاریست ها از سنت نه آداب و رسوم ملی و قومی بلکه سنت های دینی و ارزش های روحانی و قدسی است که در نظر سکولاریست ها تاریخ آن گذشته و بازگشت به آن نوعی حماقت یا ارتجاع و در اصطلاح مصطلاح کهنه پرستی است .
اما از یاد نرفتن لائیسیته شاید مکمل و تکمیل کننده مبانی تئوریک مکتب سکولاریست ها است . لائیسیته در لغت به مفهوم اعراض از حضرت حق ، استغنا از خداوند و هر امر قدسی را به پای حکومت عقل قربانی کردن است . در اصطلاح منظور این است که نهاد دیانت باید از نهاد سیاست تفکیک گردد و از دخالت و تصرف در امور سیاسی به دور باشد . لائیسیته نه دین را تایید و اثبات می کند و نه رد و نفی آن می پردازد بلکه آن را مسکوت می گذارد . نتیجه چنین امری حاشیه نشینی دین در حوزه اجتماعی و آزادی عمل آن در عرصه زندگی خصوصی است .
جهان بینی سکولار مدیریت بشری را در مقابل مدیریت فقهی قرار می دهد و یکی از مبانی مهم حکومت سکولار و انقطاع از عالم ماورای طبیعت است و به کنج نشاندن دین و استغنای انسان از حضرت حق و رهایی انسان از دنیا و مبانی ذکر شده فلسفه سکولاریسم ، همه در برابر آموزه های وحیانی و خدامحوری قرار می گیرد .