مهدی سلمانی
هنرپیشه - دینپژوه و حقوقخوان - شاعر - عضو کانون حقوق شهروندی - عضو انجمن علمی حقوق دانشجویان و نخبگان
39 یادداشت منتشر شدهآیا در قرآن کریم اشاره ای به حق آزادی برای افراد و جامعه شده است ؟
آیا در قرآن کریم اشاره ای به حق آزادی برای افراد و جامعه شده است ؟
پژوهشگر دینی : مهدی سلمانی
در آیات متعدد قرآن کریم بر عدم اجازه جبر مردم به انجام واجب و ترک محرمات تاکید شده که دقیقا به مفهوم آزادی افراد است به دو نمونه اشاره می کنم .
« انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق ۖ فمن اهتدی فلنفسه ۖ ومن ضل فانما یضل علیها ۖ وما انت علیهم بوکیل » (۴۱زمر)
ما این کتاب (آسمانی) را برای مردم بحق بر تو نازل کردیم؛ هر کس هدایت را پذیرد به نفع خود اوست؛ و هر کس گمراهی را برگزیند، تنها به زیان خود گمراه می گردد؛ و تو مامور اجبار آنها به هدایت نیستی.
« نحن اعلم بما یقولون ۖ وما انت علیهم بجبار ۖ فذکر بالقرآن من یخاف وعید» (۵۰ق)
ما به آنچه آنها می گویند آگاهتریم، و تو مامور به اجبار آنها (به ایمان) نیستی؛ پس بوسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من می ترسند متذکر ساز (وظیفه تو همین است).
در روایتی هم امام صادق علیه السلام می فرماید :
« اما علمت ان اماره بنی امیه کانت بالسیف و العسف و الجور و ان امامتنا بالرفق و التالف و الوقار و التقیه و حسن الخلطه و الورع و الاجتهاد »
{ طبرسی ، علی بن حسن، مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، ص 89 – 90 }
حکومت بنی امیه با #شمشیر و #ستم و #خون ریزی پایه گذاری شد و حکومت ما با #ملایمت و #لطف و #محبت و #تقیه همراه است . پس شما باید در میان مردم، نیکو معاشرت کنید و مردم را چنان دعوت کنید تا با #رغبت (نه اجبار) به طرف شما بیایند ».
اما آنچه در مقابل حق آزادی برای یک جامعه قرار می گیرد ، استبداد است . به همین جهت در قرآن به شرح حال مستبدان اشاره شده و علائم استبداد نیز برشمرده شده است به عنوان نمونه قرآن در چند جا از فرعونی که هم عصر حضرت موسی علیه السلام بوده است یاد کرده و مبانی استبدادی و عقاید استبداد خواهانه او را برمی شمارد مثلا در آیه ی ۵۴ سوره زخرف می فرماید :
( فاسۡتخف قوۡمهۥ فاطاعوهۚ انهمۡ کانوا قوۡمࣰا فسقین ) [ پس او قوم خود را به خفت و سبکسری گرفت ، پس آنان فرمانش بردند ، زیرا که مردمی بدکار و نافرمان بودند ]
بر کسی پوشیده نیست که مقدمه ی استبداد و دیکتاتوری ، بی توجهی به نقش مردم در جامعه است ، لذا استخفاف و تذلیل مردم ، ابزاری است برای ایجاد خفقان و به اطاعت در آوردن جامعه ، کاری که با توجه به آیه مورد اشاره ، فرعون در حق جامعه خود روا می داشت . اگر مردم جامعه جسارت اعتراض داشته باشند و توان سخن گفتن داشته باشند و به نقد حاکمان بپردازند که هم واجب شرعی است و هم واجب عقلی ، حاکمانشان دیگر توان سرکشی نخواهند داشت . در آیه ی ۲۴ سوره نازعات از قول فرعون آمده که او مردمان جامعه خود را خطاب قرار داده و می گوید :
( انا۠ ربکم الۡاعۡلی ) [ من پروردگار برتر شما هستم ]
این یعنی فرعون خود را در عالی ترین جایگاه تربیتی و تصمیم گیری یک جامعه قرار داده و کوچکترین جای چون و چرا و اعتراض و انتقادی در این جامعه وجود ندارد . این ادعا به حدی مذموم است که بلافاصله در آیه بعدی خبر از کیفر فرعون در دنیا و آخرت داده می شود و این یعنی هیچ حاکمی اجازه ندارد حق آزادی و حق اعتراض و اظهارنظر را از مردم تحت حاکمیت خود بگیرد و ادعایی چون ادعای فرعون را مطرح کند . بد نیست که در اینجا اشاره ای هم به آیه ۲۹ سوره غافر کنیم در این آیه از قول فرعون آمده است که :
( فرۡعوۡن ما اریکمۡ الا ما اری وما اهۡدیکمۡ الا سبیل الرشاد ) [ من جز آن چه را که صلاح می بینم به شما نمی نمایم و شما را جز به راه راست و درست رهنمون نمی شوم ]
در اینجا فرعون مدعی است که مردم باید به فرمان او عمل کنند چراکه او صلاح کار را در رای و نظر خود می بیند و از سوی دیگر نیز مدعی است دستورات او مایه ی رشد و هدایت جامعه است . اینگونه فعال مایشاء بودن و اینکه حاکم هرکاری را که بخواهد انجام داده و یا اطرافیان خود را مسلط بر مردم کند ، از نشانه ها و صفات برجسته حکومت های استبدادی و ضد آزادی است . نتیجه اینکه دین اسلام علوی و فقه جعفری هر دو به آزادی افراد و جامعه به شدت تاکید دارند . روش فرعونی این است که فرعون یک عده را به فقر می کشاند و با فقر به بندگی و استضعاف می کشید و یک عده را با پول پاشی و رانت دور و بر خود حفظ می کرد . فرعون به موسی گفت اگر خدایی جز من بگیری زندانت می کنم . خدا گرفتن به معنای اطاعت است یعنی اگر از غیر از من اطاعت کنی جایت زندان است . امام صادق (ع) به منصور دوانیقی که فرعون زمانش بود ، امیرالمومنین خطاب می کرد تا جان و مال مردم و شیعیان در امان بماند ، ائمه ما تقیه را در استکبارستیزی مراعات می کردند . به ضعف کشاندن مردم در اداره جامعه از شیوه های طاغوت هاست .
( ان فرعون علا فی الارض وجعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم.. ) [ 4قصص ]
فرعون در زمین برتری جویی کرد و اهل آن را به گروه های مختلفی تقسیم نمود ، گروهی را به ضعف و ناتوانی می کشاند . عده ای مفت خور مواجب می گیرند تا از سیاستهای غلط تمجید کنند . امام رضا (ع) فرموده اند : « هر کس از کاری راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده و اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب از این قتل راضی باشد ، نزد خدا با قاتل شریک خواهد بود ». اما ما ناامید نمی شویم چرا که خداوند وعده نصرت داده به مستضعفین ، به توانمند هایی که توانشان را ربوده اند به ما ملت به استضعاف کشیده شده است. پیامبر ص فرمودند : ( یقول الله عزوجل: وعزتی وجلالی لانتقمن من الظالم فی عاجله وآجله ولانتقمن ممن رای مظلوما فقدر ان ینصره فلم ینصره؛ ) [ خدای عزوجل می فرماید : به عزت و جلالم سوگند که از ظالم در دنیا و آخرت انتقام می گیرم و از کسی هم که مظلومی را ببیند و بتواند یاریش کند و نکند بی گمان انتقام می گیرم. ]
( ان فرعون علا فی الارض وجعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم ... )
[ همانا فرعون در سرزمین مصر برتری جویی و سرکشی کرد و مردمش را گروه گروه ساخت، در حالی که گروهی از آنان را ناتوان و زبون گرفت.. ] { 4 قصص }
کتاب خدا به ریشه ها اشاره می کند ، کد می دهد و فهم جزئیات و شاخ و برگها را به عقل به حجت رسای خدا که در هر انسان به ودیعه نهاده شده احاله می کند . خدا وقتی می خواهد حکومت طاغوت را معرفی کند به خصوصیات کلی حکومت فرعون می پردازد . در فقره بالا اشاره می کند که فرعون ریاست طلبی و طلب برتری بر دیگران و شاید عقده حقارت منشا تصمیم هایش در حکمرانی بود . کسی که تحقیر شده بیش از یک انسان نرمال دنبال برتری جویی بر دیگران است . حال برای آنکه مردم را به زیر بکشد و سروری خود را استمرار بخشد چه کرد ؟ می فرماید مردم را متفرق می کرد ، جامعه را دو قطبی می کرد . جامعه ای که درگیر هم هستند از حساب کشی از حاکم باز می مانند و حکومت فرعون اینگونه استمرار می یافت . یک طرف را به استضعاف می کشید اینها کسانی بودند که قرار بود نقش دشمن فرضی را داشته باشند .
چرا دشمن فرضی ؟ چون فرعون نیاز به دوپاره و چند پاره کردن جامعه داشت و الا در حقیقت اینها دشمن هم نبودند اما با تلاش فرعون برای ساختن دشمن ، مبدل به دشمن می شدند . فرعون با تحقیر با محروم ساختن ، با عصبی کردن با کشتن فررندانشان بر اثر تعبیر یک خواب و... از آنها دشمن درست می کرد .این هم یک نمونه از شیوه طاغوتی حکومت کردن است که در آیه فوق به آن اشاره شده است . انسان را ترس ها و طمع هایش از انسانیت دور می کند . صاحبان قدرت با همین دو وسیله و حربه بر روح انسان ها حاکم می شوند . برخی را با ترس از فقر به حیوان مبدل می سازند . دیگرانی را که ترساندن آنها چندان ساده نیست چون جایگاه اجتماعی دارند با طمع می خرند .
( فاستخف قومه فاطاعوه ۚ انهم کانوا قوما فاسقین ) { 54 زخرف }
فرعون قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند .
ذلیل کردن مردم اگر به اطاعت انها بیانجامد . اگر به نادیده گرفتن حقیقت و تایید هر عمل باطلی که فرعون انجام می دهد ، بیانجامد . اگر منجر شود به اینکه مردم خود را به خواب بزنند که نتوان با هیچ بینه و شاهدی آنها را بیدار کرد . اگر به هم پیمانی و همدلی با فرعون بیانجامد . قران چنین کنش و عملی را در قبال تهدید و استخفاف و فضای امنیتی ، به فاسق شدن مردم تحقیر شده ، تعبیر می کند . مردم فاسق ، پایه ظلم فرعون را تحکیم می کنند . مردم دو دسته اند بعضی برای در امان ماندن از تهدید فرعون با او همدل و همراه می شوند اما بعضی در حد توان به کمک مظلومان می روند و تهدید فرعون منجر به همدلی آنها با فرعون نمی شود و حداقل کنش ممکن در قبال ظلم تا حداکثر کنش ممکن را انجام می دهند تا در قبال ظلم کاری کرده باشند . این دسته دوم کسانی هستند که موسی را همراهی کردند تا به کمک خدا از ظلم فرعون رها شدند . دسته اول اما به همراه فرعون در نیل غرق شدند .
( ولنبلونکم بشیء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات ۗ وبشر الصابرین ) { ۱۵۵ بقره }
البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده .
وقتی حرف نزدن از ظلم ، وقتی زیبا دیدن زشتی و پلشتی ، وقتی سکوت ، به وقت حرف زدن ، وقتی تعریف و تمجید، به وقت تقبیح ، وقتی ندیده گرفتن ظلم و ستم به رویه فرد مبدل گردد ، به ضمیر ناخودآگاه انسان مبدل شود ، دیگر انسان مبدل به یک موجود بی وجدان و بی مسئولیت مبدل شده، دیگر آن خلفت فطری اش را از دست داده و به موجودی فاقد روح و فطرت خدایی و خدادای مبدل شده است . دیکتاتوری خصلتش زدودن احساس مسئولیت و ساکت کردن انسان است . فرعون در قران ، نماد حکومتگری جبارانه است . خداوند در قرآن می فرماید فرعون با تحقیر خلق ، مردم را به موجودی زبون و بی وجدان مبدل می کرد . به موجودی که در مقابل پلشتی و ظلم احساس مسئولیت نمی کند و در یک کلام به کسانی که مستمرا فسق و مخالفت با خواست خدا که مسئولیت پذیری نسبت به خلق است و داشتن وجدان اخلاقی است، مبدل کرد .
( فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوما فاسقین ) { 54 زخرف }
و فرعون قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند .
در حکومت پیامبر و علی (ص) مردم به اصطلاح زبان دراز بودند ، امر به معروف و گاه توبیخ می کردند رهبر جامعه را بر خلاف فرعون و خلفش معاویه که به مردم کوفه پس از استیلا بر عراق در زمان امام حسن(ع) گفت علی را شما را پررو کرده که چون و چرا می کنید در کار حاکم ! انسان وقتی بخواهد به هر قیمت شده قدرتش را حفظ کند مجبور می شود هر جنایتی مرتکب شود، هر مکر وحیله ای سوار کند ، برای حفظ قدرت و اینگونه است که یک انسان با سابقه انسانی، با سابقه خوب، به یک جنایتکار تمام عیار مبدل می گردد . روند تبدیل یک انسان به دیو ، روند دگردیسی ها ، از زوایه گرفتن های کم ، از حقیقت ، شروع می شود . از چشم بستن بر یک ظلم ، بر یک ضرب و جرح ، بر یک قتل ، شروع می شود . کسی که چشم بر یک قتل ببندد می تواند بر جنایت های بسیار چشم بپوشد زیرا با توجیه ظلم ، ماهیت انسانی خود را نابود می کند ، نفس ملامتگر بر زشتی هایش ، مبدل به نفس امر کننده بر زشتی ها می شود ، وقتی دیو شد دیگر از جنایتی اجتناب نخواهد کرد .
( ان فرعون علا فی الارض وجعل اهلها شیعا یستضعف طائفه منهم یذبح ابناءهم ویستحیی نساءهم ۚ انه کان من المفسدین ) { ۴قصص }
فرعون در آن سرزمین برتری جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقه ای را زبون می داشت و پسرانشان را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت که او از تبهکاران بود . تقیه از جمله احکام شرع است که در طول تاریخ زندگی بشر و پیش از دین نیز در نزد عقلاء معمول و متداول بوده از این نظر تقیه یک حکم امضائی وارشادی شرع است نه تاسیسی . چه پیامبر اسلام و چه ائمه تماما در مقابل دشمنانی که توان مبارزه آشکار با ایشان را نداشتند تقیه کرده اند البته این منافاتی با دفاع در صورت مورد حمله واقع شدن ندارد . همچنین تقیه در آنجا که به از بین رفتن دین بیانجامد جائز نیست لذا امام حسین (ع) مسیر خاصی بر خلاف دیگر ائمه پیمودند . تقیه دارای مراتب است بدین معنی که اگر میزانی از کتمان حق و مماشات با دشمن شما را از شر آنها رها میکند بیش از آن ، حق همراهی با ظالمان ومستکبران را نداریم اما تا آنجا که احتمال میدهیم کتمان حقیقت به بقاء جان ومال وآبروی مردم کمک میکند وظیفه داریم از تقابل آشکار با دشمن قدرتمندی که توان مبارزه با او را نداریم وبه هلاک ونابودی ما می انجامد اجتناب کنیم . تقیه ترک مبارزه آشکار و پنهان نمودن آن است برای حفظ جان ومال و آبروری مردم ، تقیه تاکتیک مبارزه است و نه ترک مبارزه به عبارت دیگر تقیه مبارزه فرهنگی است به جای مبارزه فیزیکی و آشکار . تقیه در مقابل دشمنان برای حفظ جان و مال و زندگی آبرومندانه مردم یک واجب است و از چنان موقعیتی در کنار دیگر احکام برخوردار است که در روایت است لادین لمن لا تقیه له _ کسی که تقیه را در امور خود مد نظر قرار ندهد دین ندارد . شیخ مفید در تعریف تقیه میگوید : « تقیه ، پنهان کردن حق و پوشاندن اعتقاد به حق و پنهانکاری از مخالفان حق ، حتی همراهی کردن با آنان در آنچه ضرر دین و دنیا را در پی دارد است . هرگاه به « ضرورت تقیه » ظن قوی پیدا کنیم ، تقیه واجب است و...» . امام صادق (ع) می فرماید : « کظم الغیظ عن العدو فی دولاتهم تقیه حزم لمن اخذ بها و تحرز من التعرض للبلاء فیالدنیا » : فرو بردن خشم از دشمن در زمان قدرت وسیطره آنها به جهت تقیه، احتیاط و موجب دوری جستن از بلا در دنیا می باشد . باز میفرماید : کلما تقارب هذا الامر کان اشد للتقیه ؛ هرچه به این امر (ظهور) نزدیکتر میشویم ، تقیه شدیدتر میگردد. »
1) شرح عقائد الصدوق ، شیخ مفید ، ص 241
2) بحارالانوار ، ج 75 ، ص 434 ، ح 97
3) همان ، ص 399 ، ح 38
انقدر با زندگی خلق الله که مخلوق خدایند و محل محبت خدا ، بازی نکنید . انقدر برای توجیه لجاجت های تان ، آسمان و ریسمان نبافید . آیات زیر از سوره فجر را برای عبرت حکام است .
وفرعون ذی الاوتاد ﴿١٠﴾
و فرعون نیرومند که دارای میخ های شکنجه بود؟
الذین طغوا فی البلاد ﴿١١﴾
همانان که در شهرها، طغیان و سرکشی کردند؟
فاکثروا فیها الفساد ﴿١٢﴾
و در آنها فساد و تباه کاری فراوانی به بار آوردند؟
فصب علیهم ربک سوط عذاب ﴿١٣﴾
پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر آنان فرو ریخت.
ان ربک لبالمرصاد ﴿١٤﴾
بی تردید پروردگارت در کمین گاه است .