چهره های زن در شعر سیمین بهبهانی

5 خرداد 1404 - خواندن 10 دقیقه - 252 بازدید

نوآوری های سیمین در حوزه غزل بی تاثیر از نگاه نیما نبوده است؛ برای مثال از جمله نظرات نیما این است که شاعر باید خودش باشد و آنچه می بیند، بسراید و از کنار ندیده ها بگذرد. «خودتان باشید در شعرتان ولو بدترین مردم. چون خودتان هستید شعر شما با شما زنده است»[1]نگاه شاعر فردیت یافته به دنیا متعلق به خود اوست، در حالی که شاعران مقلد از چنین نگاهی محرومند و تنها می توانند نمونه ای تکراری از دیگران باشند. یکی از سفارش های نیما این است که: «سعی کنید همان طور که می بینید بنویسید، و سعی کنید شعر شما نشانی واضح تر از شما بدهد»[2] در همین راستا سیمین بهبهانی کوشیده است تا در شعرهایش، درک خود را از هستی و زندگی در برابر دیدگان مخاطب به نمایش درآورد و به جای سودجویی از مضامین تکراری و ترکیبات ملال آور، مفاهیم گسترده جهان معاصر و زندگی امروز را در چارچوب غزل بگنجاند و همچون نیما شعر را به گستره تجربیات تازه و عینی بکشاند؛ همین حرکت باعث ایجاد فضاهای تازه در زبان، اندیشه و خیال او شده است، در واقع تغییر زاویه دید انسان مدرن حاصل زندگی در عصر جدید است:

یک متر و هفتاد صدم افراشت قامت سخنم

یک متر و هفتاد صدم از شعر این خانه منم

و:

چراغ را خاموش کردم کتاب را ناخوانده بستم

پتو چه سنگین و چه زبر است، چقدر امشب خسته هستم

و:

پشت عروسک فروشی خاموش و مات ایستادم

با مکتب و دخترانم بود الفتی مادرانه

و:

انگار گربه ملوسی خوابیده روی دامن من

خودکام و راضی و تن آسان گرمی دوانده در تن من

همین هم سو شدن با دنیای بیرون و دقیق نگریستن به جزئیات آن، شعر بهبهانی را به آیینه ای برای مشکلات و معضلات مردم و آنچه پیرامونش می گذرد، بدل کرده است؛ از این رو فقر و مسائل عاطفی که ریشه بسیاری از معضلات اجتماعی اند، در شعر او دست مایه مضامین متنوعی شده اند، از آن میان می توان به مضامینی از جمله: جنگ، زندگی کارمندی، طلاق، فقر، کارگری، روسپی گری و... اشاره کرد؛ برای مثال با محوریت فقر و تکیه بر نگاهی که رگه های زنانگی و مادرانگی در آن هویداست، چنین می نویسد:

کودک روانه از پی بود، نق نق کنان که: «من پسته...»

«پول از کجا بیارم من؟» زن ناله کرد آهسته.

ناگاه جیب کودک را پر دید «وای ! دزدیدی؟»

کودک چو پسته می خندید با یک دهان پر از پسته...

با عینیت گرایی و توجه ویژه به جهان بیرون، عناصر خاص دنیای ماشینی امروز هم در شعر او نمود پیدا کرده اند، چیزهایی مثل «رایانه» و «دکه کتاب فروشی»:

هجوم رایانه ها را به فال فرخ نگیرم

که در پساپشت هر یک نحوستی آشیان کرد

و:

با واژه های هیچ مگویش، با بغض بسته راه گلویش

خواهد که همرهم بگریزد، از دکه ی کتاب فروشی

گاهی هم یکنواختی و روزمرگی حاصل از همین زندگی ماشینی را این گونه به واژه می کشد:

هر صبح زنگ ساعت نه را، چون بشنوی ز خانه برون شو

چابک برو اگرچه بدانی با هیچ کس قرار نداری

در دکه فلک زده بنشین، با روزنامه ای که خریدی

نوشیدنی هرآنچه که باشد، حرفی بجز بیار نداری

تا جایی که در جریان حوادث و اتفاقات روزگارش، جزئی ترین مسائل مربوط به جنگ هم بیان می شوند:

بنویس: قنداق نوزاد بر ریسمان تاب می خورد

با روز، با هفته، با ماه، بر بام بی انتظاری

زن در شعر سیمین، چهره های متعدد و متنوع و جایگاه ارزنده ای دارد؛ او در ایجاد یک زبان زنانه در شعر، نقش موثری داشته و کوشیده است تا دیدگاه های زن محور خود را به شعر منتقل کند و نگرش تازه ای را نسبت به زن و ارتباط او با مرد، در ذهن مخاطب به وجود آورد:

بده آن قوطی سرخاب مرا

تا زنم رنگ به بی رنگی خویش

بده آن روغن تا تازه کنم

چهر پژمرده ز دلتنگی خویش

او در صدد است تا نگاه جامعه را نسبت به استعداد و توانایی زن دگرگون کند و برای احراز هویت واقعی زنان از کوشش دست بر نمی دارد؛ سیمین در شعرهایی چون «نغمه روسپی»، «رقاصه»، «زن در زندان طلا» و... به توصیف دنیای پر درد زنان می پردازد؛ مثلا در شعری، زن را به دلیل کوتاهی هایی که تاریخ در حقش روا داشته، کنیزکی مطبخ زاد معرفی می کند:

ای کنیزک مطبخ زاد خواجه را به سلامی شاد

این خرابه ی دودآباد، خود مزار تو خواهد شد

در شعر او تنها جنسیت زنانه مطرح نیست، بلکه نقش های مربوط به زن از جمله مادر، دختر، معلم و به خصوص شخصیت و منش زن هم مطرح است:

اما اگر صد بارم مادر بزاید از نو

من خود همین خواهم شد همواره در نوزایی

در نوجوانی مادر هنگام پیری، مادر

با مهر فرزندان، خوش با قهرشان سودایی

سیمین، بی مهری نسبت به زنان را نمی پسندد و فریاد اعتراض به این مساله از شعرهایش به وضوح شنیده می شود و همواره می کوشد مظلومیت زنان و نادیده گرفته شدن ارزش شان را یادآور شود؛ برای مثال چند همسری مردان در نظر او مساله ای بسیار منفور و قابل اعتراض است، تا جایی که این بی مهری و ناسپاسی را برنمی تابد و لحن کلام آمیخته با درد و رنجش، حاکی از همین مساله است، لحنی که در آن نوعی فمنیسم با درون مایه ای تراژیک به چشم می خورد؛ مثلا در شعر زیر سخن از زنی است که تحمل هوویش را ندارد و دنبال راهی است تا یا هوویش بمیرد یا شوهرش:

...«آه! این مردی که اینسان خفته گرم

در کنار این زن آشوبگر،

جای می داد اندر آغوشش مرا

روزگاری گرم تر، پرشورتر»

...«باید امشب، بی تزلزل، بی دریغ

کار یک تن زین دو تن یکسر شود

یا مرا همسر بماند بی رقیب

یا رقیب سفله بی همسر شود»

و در شعری دیگر برای دفاع از حقوق زنان، مساله مهر و کابین را محوریت کلامش قرار می دهد:

«ای بیوه قانونی مردی توانگر

در پیش چشم کور قانون ایستاده

زان مایه و ثروت به نام «مهر و کابین»

قانون پشیزی چند در دستش نهاده»

و در شعری دیگر خشمی که از سوی جنس مقابل به زن روا داشته می شود را اینگونه به تصویر می کشد:

زنی که می آید از کویر رداش از زخم و از نمک

هنوز دالان گوش او پر از کلاغان شیون است

ز خشم چرخیده در سرش هزار زنبور آتشین

به قهر پیچیده در تنش هزار زنجیر آهن است

اما حتی با وجود چنین فضا و چنین تصویری در عین ناباوری شعر را به گونه ای امیدوارانه به اتمام می رساند:

زنی که می آمد از کویر کنون نشسته ا ست در افق

طلوع نارنج قلب او دمیده بر دشت و دامن است

به طور کلی و با تفحص در شعرهای زن محور او و مواردی که در آن به دفاع از حقوق زنان پرداخته، می توان پی برد که فمنیسم او به گونه ای نیست که شاعر را به بدبینی نسبت به مردان واداشته باشد؛ بلکه گاهی از هم دلی و همراهی زن و مرد هم سخن می گوید و زن را شریک مبارزات مرد می داند:

هم دوش نیز هستم و هم گام و هم طریق

تنها گمان مدار که هم بسترت شدم

دیگر تو در مبارزه بی یار نیستی

یار ظریف و یاور سیمین برت شدم

در شعر سیمین، عشق همواره در اولویت است و همین عشق و امید است که روح او را سیال و رها کرده است. گاهی در شعرها صحبت از عشق به جنس مخالف است؛ گاهی صحبت از لحظه های عاشقانه ی ملموس و آشنایی است که هرگز پیش از او به زبان نیامده بوده است:

اگر می رانمت از در، مرو سوی در دیگر

عتابم را مکن باور تو کودک نیستی، مردی

جذابیت این شعرها از آن روست که مردان در طول تاریخ به ندرت توانسته اند اینگونه واضح، خود را در آیینه کلام زنان ببینند، چرا که شاعر شعرهای عاشقانه اغلب مردان بوده اند و بالطبع شعرها هم آیینه ای برای انعکاس تصویر زنان بوده است، آن هم نه به گونه ای ملموس و جزئی نگرانه، بلکه معشوق شعرهای عاشقانه آنگونه که در شعر بزرگان دیده می شود اغلب ستودنی و دست نیافتنی بوده است.

از جمله شعرهای زن محور سیمین، کولی واره های او هستند که در آنها کولی، نمادی از زن در طول تاریخ است و شاعر توانسته در سایه آن مشکلات زنان را به زبان شعر بیان کند و مظلومیت آنها را به تصویر بکشد؛ سیمین گاهی به واسطه نماد کولی به روح سرگردان و در به در زن اشاره می کند، گاهی هم کولی، مظهر آوارگی ها و در به دری های روح شاعر می شود:

کولی منم، آه! آری، اینجا به جز من کسی نیست

تصویر کولی ست پیدا، رویم در آیینه تا هست

کولی در نگاه سیمین، فالگیر، مشکل گشا و دعا نویس است از گذشته و آینده خبر دارد و می تواند غم را از دل هر کسی ببرد:

کولی گرفته ست فالی؛ با فال او وعده ها هست:

« سی روز...

سی هفته...

سی ماه...»

 سی لحظه صبرم کجا هست!

کولی! گیاهی نداری کز درد عشقم رهاند؟

از رستنی، بهر رستن، با کولیان بس دوا هست

در همین کولی واره ها گاهی مضامینی کلیدی از جمله استواری، مرگ، جاودانگی و... جوهره شعر می شود:

نحیف شد کولی ز غصه چون سوزن

چو دانه اش چندی به خاک مدفن بود

بهار شد کولی ز خاک سر بر کرد

به گونه کاجی که غرق سوزن بود

و بیش از همه، امیدبخشی و ایجاد انگیزه و استقامت است که درون مایه شعر را پربار و ارزشمند کرده است؛ آن گاه که کولی را که نماد تمام زنان تاریخ است به ترانه خوانی و سردادن نغمه شادی دعوت می کند:

کولی به حرمت بودن باید ترانه بخوانی

شاید پیام حضوری تا گوش ها برسانی

نمادها اغلب برای بیان مسائل و مشکلات در شرایط دشوار اجتماعی سیاسی به کمک شاعران آمده اند؛ در شعرهای سیمین مخصوصا آنهایی که در حوزه ی مسائل اجتماعی سروده شده اند، نمادهای زیادی به چشم می خورد.

[1] . درباره ی شعر و شاعری، صفحه ی 246

[2] . درباره ی شعر و شاعری، صفحه ی 86