سندروم پسر خوب و دختر همیشه باملاحظه؛ مرز کجاست؟

3 خرداد 1404 - خواندن 3 دقیقه - 51 بازدید


در فرهنگ های مختلف، به ویژه در جوامع شرقی، از کودکی به دختران و پسران نقش هایی خاص نسبت داده می شود که تا بزرگسالی بر رفتار، نگرش و سلامت روان آن ها تاثیر می گذارد.

 یکی از این نقش ها، «پسر خوب» و «دختر همیشه باملاحظه» است؛ الگوهایی که افراد در تلاش اند همواره خوش رفتار، مطیع و مورد پذیرش دیگران باشند. 

اما این تلاش برای حفظ چهره ای ایده آل، گاهی به بهای فرسودگی روانی و کاهش کیفیت زندگی تمام می شود.

تعریف سندروم پسر خوب و دختر همیشه باملاحظه
این سندروم، مجموعه ای از رفتارها و باورهای ناسازگار است که فرد را در قالب نقش هایی محدود و سختگیرانه قرار می دهد. افرادی که به این الگوها دچارند، اغلب احساس می کنند باید همواره کنترل خود را حفظ کنند، از بروز احساسات منفی پرهیز نمایند و خواسته های دیگران را بر نیازهای خود ترجیح دهند.

نقش طرحواره های ناسازگار اولیه
مطالعات روانشناسی نشان داده اند که این الگوها ریشه در طرحواره های ناسازگار اولیه دارند؛ باورها و انتظارات عمیق و پایدار که در کودکی بر اثر تجربیات ناکافی، محرومیت های هیجانی یا فشارهای خانوادگی شکل گرفته اند. برای مثال، طرحواره هایی مانند «بازداری هیجانی»، «نیازمند تایید» و «محرومیت هیجانی» باعث می شوند فرد به دنبال جلب رضایت دیگران باشد و احساسات واقعی خود را سرکوب کند.

فرسودگی روانی و پیامدهای آن
ادامه این وضعیت می تواند منجر به فرسودگی روانی، اضطراب مزمن، افسردگی و حتی مشکلات جسمانی شود. فرد به مرور توان مقابله با استرس های روزمره را از دست می دهد و دچار احساس خستگی عمیق، بی ارزشی و ناامیدی می شود. این فرسودگی گاهی به شکلی نامحسوس پیشرفت می کند و زمانی آشکار می شود که فرد دیگر نمی تواند نقش «پسر خوب» یا «دختر باملاحظه» را حفظ کند.

مرز بین نقش سالم و ناسالم کجاست؟
نکته مهم این است که داشتن رفتارهای باملاحظه و مسئولیت پذیری ذاتا منفی نیست، بلکه مشکل زمانی آغاز می شود که این رفتارها به قیمت سرکوب نیازها و احساسات فرد تمام شود. در واقع، مرز بین نقش سالم و ناسالم در میزان تعادل بین نیازهای خود و دیگران، و امکان ابراز واقعیات درونی نهفته است.

راهکارهای مقابله و درمان
رویکردهای روان درمانی مانند طرحواره درمانی به کمک افراد می آیند تا این الگوهای ناسازگار شناسایی و اصلاح شوند. در این درمان، فرد یاد می گیرد نیازهای خود را بشناسد و به آنها احترام بگذارد، مرزهای سالم برقرار کند و از فشار روانی ناشی از نقش های تحمیلی بکاهد. همچنین تقویت مهارت های هیجانی و افزایش خودآگاهی می تواند به حفظ سلامت روان و افزایش رضایت مندی از زندگی کمک کند.


الهام سیاکالی

روانشناس سلامت