توضیحی در فرمایش علامه طباطبائی در باره حقیقت «رجوع الی الله»

1 خرداد 1404 - خواندن 6 دقیقه - 64 بازدید

توضیحی در فرمایش علامه طباطبائی در باره حقیقت «رجوع الی الله»

مرحوم علامه طباطبایی در ذیل این جمله قرآنی «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه ...» (المیزان ج 14 ص 264) به توضیح حقیقت «رجوع الی الله» که در بسیاری از مواضع قرآنی آمده است می پردازد.

می دانیم که یک تفسیر برای حقیقت «رجوع الی الله» این است که همانگونه که خداوند فاعل نخستین برای موجودیت حقائق امکانی است غایت آخرین آن حقائق امکانی نیز هست؛ زیرا همه ماسوی الله در حرکت به سوی کمال اند و هر کمال نازلی مقدمه وصول به کمال بالاتری است و به سوی آن کمال بالاتر صیرورت می یابد و به او منقلب می شود؛ و کمال بالاتر نیز به سوی کمال بالاتری صیرورت یافته و به او منقلب می شود؛ این صیرورت و تبدیل کامل به کاملتر ادامه می یابد تا نهایتا قافله هستی امکانی به آخرین مرحله کمال خود که همان کمال حقانی و وجود الهی است صیرورت یافته و به او منقلب می شود و اینجا است که حقیقت «رجوع الی الله» برای ماسوا فعلیت می یابد؛ این تفسیری است که بسیاری از فلاسفه (اسفار ج 9 ص 279) برای جملات قرآنی مثل «الا الی الله تصیر الامور» یا «و الی الله المصیر» یا «و الی الله ترجع الامور» یا «الی الله مرجعکم جمیعا»... ذکر کرده اند.

ولی این تفسیر، مواجه با اشکالاتی است؛ از جمله این که مبنای این تفسیر، مسئله «کثرت وجودات» است که یا به انکار خدا منجر می شود و یا به شرک ذاتی؛ زیرا در فرض کثرت وجودات، وجود حضرت حق یا به خصوصیتی مقید است تا از سایر وجودات متمایز باشد یا نه؛ در صورت اول، ذات او مرکب از اصل وجود و خصوصیتی می شود؛ و مرکب، وابسته به اجزاء خود است و امکان ندارد چنین وجودی، وجود حقانی خداوند باشد؛ پس این فرض به بی خدایی می رسد؛ و در صورت دوم که وجود او به هیچ خصوصیتی مقید نیست، هر وجود دیگری، مصداقی از همان وجود حقانی است که طبق فرض، به هیچ خصوصیتی مقید نیست بلکه از تقید به هر خصوصیتی رهایی دارد؛ پس هر وجود دیگری مصداقی از وجود حقانی خداوند است که تقید به هیچ خصوصیتی ندارد؛ و این به تعدد ذات حقانی منجر می شود؛ پس «کثرت وجود حقیقی» باطل بوده و لذا تفسیری که اکثر فلاسفه بر مبنای کثرت وجود برای حقیقت «رجوع الی الله» دارند چون یا به بی خدایی یا به چند خدائی منجر می شود پذیرفته نیست.

بنابراین حقیقت «رجوع الی الله» را باید در فرض انحصار حقیقت «وجود»، در وجود خدا معنی کرد؛ پس باید گفت فرض هر وجود دومی در کنار وجود خدا، پندار باطلی است که در مواجه حق و باطل، باید آن را مشمول مفاد آیه قرآنی «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق...» (18 انبیاء) قرارداد.

لذا مرحوم علامه طباطبائی در کشف معنای حقیقت «رجوع الی الله» به آیه «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق...» اشاره کرده و می گوید: «و یظهر من الآیه حقیقه الرجوع الی الله تعالی...»، از این آیه است که معنای حقیقت «رجوع الی الله» روشن می گردد؛ و در توضیح آن ادامه می دهد که «و هو انه تعالی لا یزال یقذف بالحق علی الباطل فیحق الحق و یخلصه من الباطل الذی یشوبه او یستره» خداوند پیوسته با تیر حق بر باطل تیر اندازی می کند تا باطل، زائل؛ و حق، ظاهر گشته و از هر آمیزه باطلی که به آن آلوده شده، یا آن را پوشانده رهایی یابد؛ و این تیراندازی و نابود سازی باطل تا آنجا پیش می رود که هیچ چیزی جز وجود «حق محض» که همان ذات خداوند است در دار هستی، باقی نمی ماند «حتی لا یبقی الا الحق المحض و هو الله الحق عز اسمه»؛ و آنگاه همه ما سوا (که با آن تیر اندازی، از غیر وجود حقانی بودن بیرون رفته و از وجود توهمی و باطل خود، منقطع شده و به وجود حقانی منقلب گشته اند) می یابند که خداوند تنها موجود آشکار است «و یعلمون ان الله هو الحق المبین» (25 نور).

مرحوم علامه در ادامه با اشاره به برخی جملات قرآنی دال بر پنداری بودن کثرات و روابط بین آنها، مثل «لقد تقطع بینکم و ضل عنکم ما کنتم تزعمون» (94 انعام) و «ان القوه لله جمیعا» (165 بقره)، در نهایت برای تایید و تحکیم مطالب یاد شده، به آیه «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار» (16 غافر) استناد می کنند؛ زیرا این آیه دلالت دارد که قهاریت وجود خداوند، جایی برای واحد وجودی دومی باقی نمی گذارد و بالتبع حقیقت «وجود»، در وجود تک دانه خداوند، منحصر شده و از ماسوا، چیزی باقی نمی ماند؛ لذا در آن هنگام، خداوند از خود می پرسد «لمن الملک الیوم» امروز ملک هستی از آن کیست؟ و خود پاسخ می دهد که «لله الواحد القهار» از آن خدای تکی است که قهاریتش اجازه واحد وجودی دومی را نمی دهد.

و این گونه، همه ماسوا به حضرت حق رجوع کرده و به او صیرورت یافته، و او می شوند؛ بنابراین حقیقت «رجوع الی الله» این است که همه ماسوا که موجودیت حضرت حق را موجودیت خود می پندارند، از توهم باطل اسناد موجودیت به خود بیرون آمده و آن را به مالک حقیقیش نسبت می دهند؛ در این مقام است که همه ماسوا رجوع الی الله کرده، و با زبان حق به این جمله مترنم هستند که «انا الی ربنا لمنقلبون» (14 زخرف).