اگر قدرت جاذبه نداشته باشد!

23 اردیبهشت 1404 - خواندن 3 دقیقه - 80 بازدید

اگر قدرت جاذبه نداشته باشد!


آزموده ایم که هر کجا قدرت، جاذبه ای مادی یافت، جماعتی فراوان گرداگرد آن حلقه زدند؛ 

برخی با سودای ثروت، با طمع نان اضافه! و شماری با اشتیاق به بسط نفوذ. کرسی هایی که به نام مردم برپا شده اند، چونان مغناطیس، ناخودآگاه طبع آدمی را به سوی خویش می کشانند؛ اما نه همیشه آن طبع های بلند، بلکه گاه دستانی که بیشتر به "گرفتن" خو کرده اند تا "دادن"!

حال تصور کنیم، اگر این جاذبه را از صحنه برداریم؛

اگر پست های نمایندگی، دیگر وعده نان ندهند؛ اگر نه حقوق های گزاف باشد، نه مناصب جانبی، نه سفرهای پر زرق و برق، نه آپارتمان های مجانی و نه موکب تبلیغاتی؛ و چه می شود اگر این میدان، از آن زوائد تهی گردد؟ آنگاه عرصه، خود به خود خلوت می شود؛

خلوت از آنان که برای احراز جایگاه، سرمایه ها هزینه می کنند و بر طبل های پروپاگاندای رنگین می کوبند؛

خلوت از آنان که هنرشان، نه خدمت، که تبلیغ و منفعت طلبی است...

و در این خلوتی که حاصل غربال طبیعی است، چه کسانی باقی می مانند؟

آنان که شایستگی شان نه در هیاهوی رسانه ها، که در کار تخصصی و دغدغه های راستین نهفته است؛ آنان که نمایندگی را نه معبر قدرت، که معبر خدمت می بینند.. آنان که در ساحت سیاست، نه از سر سودا، که به حکم مسئولیت پای می گذارند.

در چنین سپهری، نماینده، دیگر زبان یک حزب خاص یا آلت دست گروهی سیاسی نخواهد بود؛ بلکه ماموریت خویش را بازخواهد یافت:

ایجاد توازن میان مردم و قدرت؛ ایستادن در برابر هر آنچه حقوق عامه را تهدید می کند؛ و پاسداری از آن موازنه ای که اساس دموکراسی حقیقی است.

شاهد مثال هم دور نیست؛ در کشورهای پیشرفته چون سوئد، چنین الگوهایی به ثمر نشسته اند:

نماینده، نه یک مدعی، که خدمتگزاری است با حقوقی کمتر از یک معلم؛ بی دستیار، بی راننده، بی خانه مجلل و بی تعلقات؛ و شاید به همین خاطر است که سیاست در آن دیار، هنوز بوی خدمت می دهد، نه سوداگری ..

اگر قدرت، جاذبه نداشته باشد، محتمل است که شایستگان به میدان آیند و سیاست، بار دیگر از چنبره طمع ورزان رها شود.

راه و راهکار: بجای ایجاد هزار قانون برای حفظ اخلاق نمایندگی، یک پیچ را سفت کنید:

جداسازی جذابیت از قدرت .. و این یک فرض محال نیست؛ یک "اصلاحات بنیادین" است.

#شیوه_حکمرانی