مهدی سلمانی
هنرپیشه - پژوهشگر دینی و حقوقی - دانشجوی رشته حقوق - شاعر و نویسنده - فعال فرهنگی و رسانه
34 یادداشت منتشر شدهآیا باید از فقیهان و عالمان حکومتی پرهیز کرد یا خیر و چرا ؟
پاسخی به یک سوال و شبهه
آیا باید از عالمان و فقیهان حکومتی پرهیز کرد یا نه و چرا ؟
نویسنده : مهدی سلمانی
یکی از احادیثی که برای اهمیت جایگاه فقها در عصر غیبت به آن تمسک می شود و طرفداران نظریه ی ولایت فقیه نیز آن را حجتی بر مدعای خود قلمداد می کنند ، حدیثی است از پیامبر اسلام که طی آن میفرماید : الفقهاء امناء الرسل [ فقیهان امین رسولان هستند ] . نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که متاسفانه عموما تنها به همین یک جمله از روایت بسنده شده و این روایت شریف به طور کامل نقل نمی شود در صورتی که بیان کامل این حدیث نه تنها در پی اظهار اهمیت جایگاه فقها نبوده است بلکه هدف از صدور آن ایجاد آگاهی و توجه در جامعه نسبت به گروهی از فقیهان است که باید از رجوع به آنها اجتناب کرد . پیامبر پس از بیان جمله ی مذکور قیدی بر آن به این صورت وارد میفرمایند : { الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا } این یعنی فقها در صورتی امین و مورد اعتماد هستند که داخل در امور دنیوی نشوند . امور دنیوی دایره ی بسیار گسترده ای را در برمی گیرد و به همین دلیل وقتی از پیامبر منظور از امور دنیوی را سوال می کنند ایشان در بیان مقصود خود میفرماید : { اتباع السلطان ؛ فاذا فعلوا ذلک فاحذروهم علی دینکم } . پیروی کردن فقیهان از قدرت های حاکم از دیدگاه پیامبر داخل شدن آنان در امور دنیوی محسوب میشود و حضرت جامعه ی اسلامی را از چنین فقیهانی پرهیز داده تا نسبت به مبانی دینی به هیچ وجه به آنان رجوع نکنند . توجه داشته باشید که پیامبر دخالت در مسائل سیاسی را برای فقیهان مذموم ندانسته و اشاره ی ایشان به فقیهانی است که به پیروی از قدرت های حاکم پرداخته و تسلیم حکومت ها هستند و
دلیل اصلی پرهیز و دوری از چنین فقیهانی در همین پیروی نهفته چراکه چنین فقیهانی به جای نزدیک کردن حکومت ها به مبانی و ارزش های دینی کاملا بلعکس عمل کرده و سعی دارند دین را با مبانی و ارزش های حکومتی تطبیق داده و تعریفی از دین ارائه دهند که با مبانی قدرت حاکم هم خوانی داشته باشد . این دسته از فقیهان در کنار اینکه دین و نهاد های دینی را حکومتی می کنند ، یک رنگ و ظاهر دینی و شرعی نیز به حکومت و عملکرد حاکمیت می دهند . اینجاست که اصول و مبانی و ارزش های دینی از معنای اصلی خود تهی می شود و هرآنچه که مطلوب قدرت حاکم باشد به عنوان مبانی و ارزش های دینی به خورد جامعه داده میشود و حاکمیت دارای قداستی کاذب و دروغین شده که هرگونه انتقادی نسبت به آن ، انتقاد به اصل دین و انتقاد نسبت به خداوند قلمداد میشود و این یعنی استبداد یا دیکتاتوری به نام خدا و در لباس دین . اینجاست که به دستور پیامبر باید از چنین فقیهانی پرهیز کرد . بنده این جمله را همیشه عرض کردم که : اسلامی که به عدالت نرسد ، کفری است که لباس توحید به تن کرده است ولاغیر .
والسلام نامه تمام :)