حسنا محمدزاده
دكتراي زبان و ادبيات فارسي، شاعر، منتقد ادبي، پژوهشگر شعر معاصر و نظريه هاي ادبي غربي
7 یادداشت منتشر شدهروایتگری و شگردهای موسیقایی در شعر منوچهر آتشی
در ایران شعر مدرن از دو زاویه و دیدگاه بررسی می شود. از یک دیدگاه آثاری را که بعد از «افسانه» نیما سروده شد، در مقایسه با آثار گذشتگان، مدرن به شما می آورند؛ از دیدگاهی دیگر «شعر مدرن» به نوع خاصی از شعر امروز گفته می شود که خاستگاه آن عمدتا زمینه های سیاسی اجتماعی و تاریخی دهه چهل و متاثر از ادبیات غرب بوده است و ویژگی هایی نظیر«فردیت»، «مفهوم تازه از واقعیات (شناخت انسان، هستی، مرگ، طبیعت، عشق و...)»، «نسبیت گرایی»، «معناگریزی»، «تجلی شهر با همه مظاهر دنیای صنعتی»، «اعتراض به جهان صنعتی مدرن»، «ساختار شکنی در شعر»، «آشنایی زدایی» و... را برای آن در نظر گرفته اند.[1]به طور کلی از بیشتر تعریف هایی که در باره شعر مدرن سراغ داریم، می توان ویژگی «نگاه تازه» را دریافت کرد که با بیان مفاهیم تازه ای از انسان، مرگ، عشق، طبیعت و... شکل می گیرد و غالبا در عالم خیال به ثمر می نشیند؛ مانند آنچه در برخی اشعار منوچهر آتشی قابل ملاحظه است:
آهنگی که پس از مردن همه پیانو ها متولد شده/ و نی لبکی از دو رگ بریده آن را می نوازد/ تا گوسفند های یخ زده را/ در آن زمین گلف متروک/ به چرا برانگیزد[2]
و:
از سرباز مرده در آن سال ها/ اسکلتی مانده در مهتاب سفیدتر از مرگ/ با شقا یقی/ دمیده از خم دنده ها، که ترنمی سرخ را/ تا سپیده دمان می وزاند در فضا
و:
و آنکه پشت می کند به افق های نو/ دنبال گیسوان سر زده از شنزا ر/ و گور های سرگردانی می گردد/ که مرده ای در آنها/ غیر از دهان پوک و چشم تهی نیست/ تا کاسه ای صدا بچشا ند/ کشتار کاهلانه او را
منوچهر آتشی شاعری نوگرا است. نگاه عمیق و دقیق او به دنیا و مظاهر مادی و معنوی اش و به تصویر کشیدن دریافت های خاص و شخصی، به شعرش رنگی تازه بخشیده است؛ علاوه بر آن استفاده آزادانه از کلمات و ترکیبات، ابداع مضامین تازه، خلق تصویرهای بدیع و... از ویژگی های شعر اوست. «آتشی در دوره نخست شاعری اش، در جستجوی بوطیقای مناسب با ساختار ذهنی زبانی اش انواع نیمه سنتی، آزاد و منثور را تجربه کرده است. اقلیمی بودن تصاویر و مفردات زبانی، غیر رمانتیک بودن، غیر سیاسی بودن و رویکرد نوستالوژیک به گذشته باشکوهی که دیگر نیست و به آینده ای که کاملا مبهم است، ساختار این ذهن را تشکیل می دهد، در پس زمینه سروده ها نیز غالبا اندوهی گسترده منتشر شده و فاصله طولانی میان واقعیت و آرمان، شاعر را رنج می دهد»[3] در مواجهه با شعرهای او، اولین مطلبی که به ذهن مخاطب، خطور می کند تاثیر شرایط اقلیمی و طبیعت وحشی جنوب بر شاعر است، که با خود بسیاری از عناصر بومی را به شعر آورده است و او را به استقلال دید رسانده و در نو شدن تخیل و زبان او نقش بسزایی داشته است. هنرمندی هایی هم که در این حوزه، صورت گرفته معمولا در خدمت محتوا به کار رفته اند؛ از این رو می توان گفت شعر آتشی، شعر محتواست، هر چند که در فرم آن هم نوآوری هایی صورت گرفته است؛ مثلا، برای برجسته کردن واژه ها یا بخشی از شعر، به شکل نوشتاری آن و چگونگی تقطیع سطرها توجه خاصی داشته است، تا از این طریق به انتقال هر چه بهتر مفهوم و شکل گیری آن در ذهن مخاطب، سرعت ببخشد. علاوه بر آن، گاهی به تغییر و آمیزش لحن کلام به مناسبت موضوع سخن پرداخته است و در برخی اشعارش دیده می شود که شاعر یک دستی کلام را به هم می ریزد و بخشی از آن را برای نزدیکی به طبیعت کلام به صورت محاوره بیان می کند:
ناگهان/ به یاد فیلم های قدیمی افتادم/ که حضور فاجعه را/ با ضربد ری بی عاطفه بر در و جمجمه خشکی بالای آن/ اعلام می کردند/ (هول ورم داشت:/ طاعون؟!)
و:
آرام می شوند ساق های درناو ار/ تا بشنوند نغمه شیر ین مکرر پیر ار و پار/ (جنس اینجا ای جوون/ همچنو ن گرو نه/ نرخ بوس دختر و/ نرخ زعفر ونه)/ و بشنوند پاسخ تکراری:/ (زر میدم نقره میدم می خرم گرو نش/ سبز شو سفید شو هم زعفر ونش)
و مهمتر از این ها توجه به عنصر روایت در شعر است، مخصوصا در مواردی که شاعر به تاریخ، نگاه ویژه و متفاوتی داشته است، آن هم تاریخ گسترده ای که به گذشته و حال ایران و جهان نظر دارد و این مساله را می توان از تنوع نسبتا زیاد نام های تاریخی در آثار او باز یافت؛ نام هایی چون: زردشت، سامری، گرسیوز، سیمرغ، نکیسا، چنگیز، رئیس علی دلواری، اودیسه، آشیل، ارسطو، بتهون، ناپلئون، گاندی و... در اغلب اینگونه اشعار، شاعر به بازپروری روایت ها پرداخته است، چنانکه به نظر می رسد گذشته و امروز، شرق و غرب، با هم پیوند خورده اند و روایتی تازه خلق شده است و به گونه ای مدرن جلوه می کند؛ مثلا روایت حمله چنگیز خان به بخارا و توهین مغولان به مسجد و مقدسات اسلام و زیر دست و پا افتادن مصحف ها و تبدیل کردن صندوق های قرآن، به آخور اسب ها و... که در تاریخ جها نگشای جوینی آمده است: «و صنادیق مصاحف به میان صحن مسجد می آوردند و مصاحف را در دست و پای می انداخت و صندوقها را آخر اسبان می ساخت.»[4] را به گونه ای نو و قابل توجه بازپروری می کند:
من اما هزار سال پیش از تو، دخترانم را/ از هول دست های تطاول / در سند غرق کردم/ و خود گریختم عین یزدگرد / (تا لشکری دوباره شاید!...) اما نشد!/ و شد که نیمه شب ها در نیشابور/ کنار گور نیای فرزانه ام/ بنشینم و پیاله ای بزنم بر سنگ بلکه فراموش کنم و نبینم/ که ناجیان روحم چگونه معبدها را طویله اسب های مغولی می کردند/ و خطبه به نام قاتل ها خواندند.
می بینیم که شاعر، شخصیت ها و رویدادهای گوناگون تاریخی را به عرصه روایت آورده و آنها را به هم پیوند زده و با تخیل و باور خود پرورانده است و در نهایت به شعری «روایی تاریخی تخیلی» رسیده است. او در شعری دیگر، «هلنا» و «تروا» را از تاریخ یونان به تهران معاصر می آورد و در کنار «مومیایی شهزاده ساسانی» قرار می دهد و از همنشینی زنجیره وار شخصیت های متفاوت و سرزمین ها و تاریخ های گوناگون و زمان های مختلف «روایتی تازه بر لوح کهن» حک می کند:
حیرت مکن!/ اینکه می بینی روایتی تازه بر لوح کهن / حکایت دروغین عشقی امروزی نیست/ مومیایی شهزاده بانوی ساسانی/ در تابوتی/ از چوب امروز فرسوده شده گردو/ در پستوی قاچا قچیان باستانی/... هلنا ی تهرانی من! روایت، همیشه تازه است/ یک چای گرم بریز تروا در غرب تهران رفته بالا دوباره/ (کسی می خواهد تو را بدزدد)
و به این شکل، معجونی می سازد و در آن، واقعیت و خیال را با هم می آمیزد و به منصه ظهور در می آورد.
شعرهای آتشی سرشار است از شگرد ها و تکنیک هایی که به واسطه ی آن، شعر برای مخاطب ناآشنا و نو جلوه می کند و به این واسطه لذت بیشتری را با خود به همراه می آورد. او شاعری است که در سرودن شعر در قالب های سنتی مهارت داشته و اوزان عروضی و عروض نیمایی را در شعرهای اولیه خود تجربه کرده است و روی آوری او به شعر بی وزن و البته بهره مند از موسیقی و آهنگ، از روی ناچاری و ضعف نبوده است. در واقع بعد از جنبش تحول آفرینی در شعر فارسی و رها کردن آن از قید و بند تساوی مصراع ها و اوزان ثابت عروضی، برخی از شاعران معاصر با کنار گذاشتن کامل وزن، گونه ای دیگر از شعر معاصر را آفریدند که «شعر سپید» نام گرفت؛ شعری که وزن عروضی را کنار گذاشته و از آن رها شده است. «بنابراین شعر منثور، امروزه همان شعر سپید است»[5] درباره شعر منثور گفته اند: «شعر منثور در ادبیات غرب، معمولا به قطعه ای کوتاه به شکل نثر اطلاق می شود که بی آنکه از نظام وزنی خاصی پیروی کند، از عناصر شعری از قبیل ریتم یا ضرب آهنگ (ایقا ع)، سجع (تسجیع)، صنایع شعری (بدیع)، قافیه داخلی و تصویر خیال برخوردار است و از جهت کیفیت تاثیر و ایجاد حالت انفعالی، نظیر شعر است»[6]اما این روزها بین شاعران جوان، مرز میان نثرهای شاعرانه و شعرهای منثور بسیار کم رنگ شده است، در صورتی که در اولی نوع ادبی نثر است که از ویژگی های شعر، بهره برده، اما در دومی نوع ادبی شعر است که در قالب نثر بیان شده است. از این رو به بررسی برخی برجستگی های هنری در شعرهای «سپید» آتشی می پردازیم.
اشعار سپید بدون وزن هستند، اما با توجه به آهنگ و موسیقی ای که با «تکرار» در حروف، واج ها[7] و کلمات در آنها خلق می شود، دارای موسیقی درونی و توازن می شوند؛ بنابراین اگر صامت ها[8]و مصوت ها[9]با هماهنگی و نظمی آهنگین تکرار شوند، موسیقی کلام شعر را افزایش می دهند و اگر آهنگ با زمینه عاطفی و اندیشگی شعر، هم نوایی داشته باشد، تاثیر آن بیشتر است و می تواند حالاتی چون غم، شادی، اضطراب، آرامش، خشونت و... را تداعی کند. این شگرد در شعر آتشی یکی از عناصر زیبایی آفرینی است، که خود آگاه یا ناخودآگاه از آن بهره برده است و در صنایع ادبی به آن «واج آرایی» گفته اند؛ برای مثال در شعر زیر صدای بلند و خروشان «دف» با تکرار و توالی صدای«» نمایان می شود:
بم/ بم/ بم/ دف دف د دف/ این رقص نیست اما، ...
و یا در شعر زیر، سراسیمگی و سستی را با تکرار صدای «س» به ذهن خواننده می رساند:
برابر دهان هراسانت به انتها می رسد زمان و به ابتدا برمی گردد جهان/ و من/ سراسیمه سنگ ها می شوم/ که نامی دوباره بیابم مناسب اندوهم
و یا حالت شکست و حیرت ناشی از اضطرابش را با موسیقی صدای «ش» بر شکل شعر می پاشد:
تمام شد کار!/ و آب شنل سبزش را/ به شانه کشید و شلال بالا شد/ بالا در آوند افرا
علاوه بر اینها به نمونه های خوبی از این نوع هنرمندی موسیقیایی، در برخی اشعار نیمایی آتشی هم بر می خوریم مانند شعری که در آن صدای«» در بسامد بالایی تکرار شده است:
دست گرم تو چو گیرم در دست/ در تنم باغ و بهار افروزد/ گرهی گر به جبینت افتد/ در دلم خوشه خار افروزد
یا در شعری دیگر به توصیف اجسام و اشیاء پرداخته و خواسته یا ناخواسته از تکرار صدای «و» برای القای این توصیف بهره گرفته است:
با هر دو سوی جاده/ اسب و سوار و هودج، افتاده/ خوابیده ساقه های بالنده روی خاک/ با هر دو سوی جاده
در کنار اینها تکرار صامت ها هم می تواند منجر به زیبایی شناسی و توازن آوایی شود؛ برای مثال آتشی در شعر «چشم من»، چشم خود را توصیف می کند و این در حالی است که تکرار و طنین صدای «م» و «ن»، همزمان به گوش می رسد و القاگر احساس ناتوانی است:
چشم من است این کمند بر کف لبخند/ جوید بر هر دریچه غافلتان باز/ چشم من! ای حیله گر شکارچی پیر!/ باک مکن، پیش رو! کمند بینداز!
می بینیم که در تمام این نمونه ها هماهنگی آوایی از توازن و هارمونی صامت ها و مصوت ها خلق می شود و مهم ترین عامل ایجاد توازن، تکرار است که موسیقی شعر را دوچندان کرده و به آن انسجام بخشیده است.[10]
فهرست منابع
[1] . «رویکردی به مدرنیته در شعر منوچهر آتشی»، صفحه ی 108
[2] . نمونه های شعر آتشی در این مبحث از «مجموعه اشعار» منوچهر آتشی انتخاب شده اند
[3] . چشم انداز شعر معاصر ایران: جریان شناسی شعر ایران در قرن بیستم، صفحه ی 373-374
[4] . تاریخ جهانگشای جوینی، صفحه ی 188
[5] . گونه های نوآوری در شعر معاصر ایران، صفحه ی 271
[6] . واژه نامه هنر شاعری، صفحه ی 176
[7] . واج ها کوچکترین واحدهای آوایی مستقل هستند، که در فارسی امروز بر دو دسته اند: 1.صامت 2. مصوت
[8] . زبان فارسی 23 صامت دارد. صامت، حرفی ست که حرکت نداشته باشد
[9] . مصوت، یاری ده صامت قبل از خود است برای تلفظ شدن، مصوت در فارسی شش نوع است: سه مصوت بلند( ا، و، ی) و سه مصوت کوتاه (، ، )
[10] . رجوع کنید به مقاله ی «بررسی توازن آوایی در اشعار منوچهر آتشی»