نقد اظهارات آقای محقق داماد در باره مقید بودن ثبوت حکم شرعی به رواج بین مردم

3 اردیبهشت 1404 - خواندن 4 دقیقه - 80 بازدید

نقد اظهارات آقای محقق داماد در باره مقید بودن ثبوت حکم شرعی به رواج بین مردم

در باره این اظهارات گفتنی است:

1: در تزاحم دو حق تا مادامی که رعایت هر دو حق ممکن الوقوع است نمی توان یکی را فدای دیگری کرد؛ و در مسئله ذکر شده در کلیپ، دو حق مطرح است یکی حق مالکیت مالک و دیگر حق حیات بچه نوزاد و رعایت این دو حق با فروش مادر، ممکن است چون در عین حال که مالک می تواند از مالکیتش بهره ببرد و مادر را بفروشد، می تواند، مادر نوزاد را از خریدار برای شیردهی اجیر کند یا به وسیله دایه گرفتن و امثال ذلک حیاتش را حفظ کند؛ عدالت هم اقتضاء دارد که هر دو حق رعایت شود؛ بله اگر جای خاصی جمع بین حقین ممکن نبود، فقط در همان وضعیت ناممکن بودن جمع بین حقین باید اهم و مهم کرد و مهم را فدای اهم کرد؛ بنابراین ادعای خلاف عدالت بودن فروش مادر بچه، خود خلاف عدالت است.

2: ناطق می گوید رواج و اقبال عموم مردم، حیثیت تقییدیه حکم است!! این در حالی است که:

اولا رسالت انبیاء و اولیاء الهی این بوده که با امر به معروف و نهی از منکر، و معرفی حلال و حرام به مردم، با عادات و افعال رایج غلط مردم مبارزه کنند «...یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم...»

ثانیا بر اساس گفته های ایشان حضرت لوط نباید با عمل شنیع قوم لوط مخالفت می کرد و نباید لواط را برای مردم حرام می کرد؛ چون لواط بین عموم مردم رایج بود و طبق نظر ناطق، حرام بودن لواط مقید است به رواج نامطلوب بودن لواط نزد مردم؛ پس چون این شرط محقق نبود لواط نباید حرام می شد، ولی حضرت لوط نه تنها این خواست رایج و عمومی را حرام معرفی می کرد بلکه آرزوی می کرد که ای کاش قوه قهریه ای داشتم تا با حامیان این عمل رایج مبارزه فیزیکی می کردم «قال لو ان لی بکم قوه او آوی الی رکن شدید» ثالثا اگر رواج و اقبال عموم مردم، شرط حکم بودن حکم باشد باید بسیاری از دستورات الهی را حکم الهی ندانیم؛ زیرا بسیاری از احکام شرعی چندان مورد پسند عموم مردم نیستند و بین آنها رایج نیست مثل نماز، زکات، خمس، جهاد... و در این صورت علی الاسلام، السلام.

3: استناد به جمله «اذا نهین لا ینتهین» در حدیث مروی، برای رفع وجوب حجاب یا دیگر احکام زن، درست نیست؛ زیرا این جمله مربوط به شرط حرمت گذاری به زن است نه اینکه شرط ثبوت احکام برای زن باشد؛ زن در دید اسلام محترم است و این احترام اقتضا می کند که مردان بیگانه به او نگاه نکنند؛ حال اگر زنی خود از این حق خود رویگردان شد، آن احترام زائل می شود نه این که مثلا حکم شرعی حجاب از او ساقط شود؛ یعنی این که زن از حق شخصی خود بگذرد، موجب نمی شود که احکام الهی مثل وجوب حجاب از او رفع شود؛ زیرا آن، حق شخصی او است و وجوب حجاب حق الله است؛ و رفع اولی، ملازم با رفع دومی نیست.