نکات عرفانی در باره دعای جوشن کبیر

3 اردیبهشت 1404 - خواندن 5 دقیقه - 20 بازدید

نکات عرفانی در باره دعای جوشن کبیر

۱: چنانکه در مصباح کفعمی آمده است دعای جوشن کبیر دارای صد بند و هر بندی مشتمل بر ده اسم از اسامی خداوند است؛ و بنابراین در مجموع در این دعا از هزار اسم از اسامی خداوند یاد شده است؛ و در پایان هر بندی این جمله آمده است که «سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب».

۲: باید توجه داشت که اسماء الهی از تجلیات خداوند ند؛ ولی این گونه نیست که «ذات حق»، مصداقیت حقیقی برای آن اسماء داشته باشد؛ زیرا هر اسمی به حد و حدودی محدود است؛ و لذا هر اسمی، تعریف معینی دارد که مانع اغیار است، یعنی موضوعاتی که واجد آن حد و حدود نیستند را از اندراج تحت آن تعریف بازمی دارد؛ و این که «ذات حق» مصداق حقیقی اسم محدودی باشد، معنایش تحدد و تقید «ذات حق» است؛ و چنین محدودیتی برای «ذات حق» باطل و ناپذیرفتنی است؛ بنابراین هیچ اسمی بر «ذات حق» صدق حقیقی ندارد؛ و «ذات حق» مصداق حقیقی هیچ اسمی نیست؛ لذا در نهج البلاغه از حضرت امیر المومنین این چنین آمده که فرمود: «کمال توحیده الاخلاص له و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهاده کل صفه انها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انه غیر الصفه»؛ یعنی کمال توحید الهی به خالص سازی او است؛ و خالص سازی او به نفی هر صفتی از او است؛ چون هر صفتی دلالت دارد که با موضوف مغایرت دارد و نیز هر موصوفی دلالت دارد که با صفت مغایرت دارد؛ قریب به همین مضمون در باره خداوند و صفات او از حضرت رضا (ع) نیز روایت شده که فرمود: «و اصل معرفه الله توحیده و نظام توحید الله نفی الصفات عنه لشهاده العقول ان کل صفه و موصوف، مخلوق» (توحید صدوق ص 34).

۳: در پایان هر بندی می گوییم : «سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب»؛ با توجه به مطالبی که در بند دوم این یادداشت گفته شد معنی این «سبحانک» این است که خدایا گرچه ما تو را با این اسماء می خوانیم و تو در جلوه این اسما ء ظاهر شده و تجلی می کنی؛ اما با این حال، تو منزهی از این که مصداق حقیقی هر یک از این اسماء محدود باشی؛ و هر گز در محدوده ی تعریف هیچ یک از این حقائق محدود اسمی، نمی گنجی و محدود نمی شوی؛ همچنین خدایا ما گرچه تو را با این عناوین اسمی می خوانیم اما تو منزهی از محدود بودن در یکی از دو اسم متخالف یا متقابل؛ یعنی هرگز تو این گونه ای نیستی که با تجلی در یک اسم، از تجلی در اسم مقابل ناتوان باشی؛ مثلا اگر ما ترا با اسم «هادی» می خوانیم این گونه نیست که تو در حال ظهور در اسم هادی، به اسم «مضل» که مقابل اسم هادی است متجلی نباشی؛ و اگر تو به اسم «الظاهر» تجلی داری این گونه نیست که در حال ظهور به اسم ظاهر، به اسم «الباطن»، متجلی نباشی؛ تو از چنین محدودیتی منزهی.

۴: از آنچه گذشت روشن می شود که معنای «سبحانک» در هر اسمی، مغایر با معنای «سبحانک» در اسم دیگر است چون متعلق هر تسبیحی تقید به همان اسمی است که مطرح شده است؛ مثلا یک «سبحانک» می گوید خدایا تو از تقید به محدوده اسم «لطیف» منزهی؛ و دیگری می گوید خدایا تو از تقید به محدوده اسم «غافر» منزهی و نیز در بقیه اسماء.

۵: جمله «الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب» در پایان هر بندی نیز تکرار شده است؛ مراد از این آتش چیست؟ در بند ۶۹ می خوانیم «یا من جعل النار مرصادا» طبق این جمله، خداوند آتش را کمین گاه قرار داده است؛ کمین گاه، جائی است که ناگاه انسان یا حیوانی را گرفته و گرفتار کرده و او را از آزادی از دسترسی به سایر جایگاه ها و مراتب دیگر محروم می کند؛ با توجه به این که این دعا عمدتا به اسماء الهی پرداخته مناسب این است که با توجه به فضای اسمائی این دعا و مخصوصا بند ۶۹ که آتش را تعریف کرده است بگوییم مراد از آتش در اینجا کمین گاهی است که هر اسمی از اسماء برای سالک فراهم می کند؛ چون جاذبه جلال و جمال هر اسمی کمین گاهی است برای سالک که او را از رسیدن به مراتب بالاتر بازمی دارد؛ و او را در محدوده خودش محبوس می کند؛ لذا سالک از خدا می خواهد که خدایا ما را از کمین گاه هر اسمی از اسمائت نجات بده؛ پس همه بگوییم : «سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب».