در بیان نزول قرآن در ماه رمضان
در بیان نزول قرآن در ماه رمضان
طبق مفاد آیه 185 سوره بقره، قرآن در ماه رمضان نازل شده است «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان...»؛ ولی از سوی دیگر در قرآن آیاتی هست که نشانگر این است که قرآن به تدریج و در طول 23 سال رسالت پیامبر نازل شده است مثل آیه 106 اسراء که می گوید ما قرآن را بخش بخش کردیم تا تو آن را با درنگ بر مردم بخوانی «و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا»؛ بنابراین در نظر بدوی بین این دو گزارش قرآنی، ناسازگاری وجود دارد؛ لذا صاحب نظران قرآنی در رفع این ناسازگاری مطالبی گفته اند و در حل این مشکل، تلاشهایی کرده اند (المیزان ذیل آیه مورد بحث).
برخی گفته اند مراد از نزول قرآن در ماه رمضان نزول برخی از قرآن است؛ و کلمه «قرآن» در قرآن، برای بخشی از قرآن نیز بکار می رود مثل «و ان تسئلوا عنها حین ینزل القرآن تبد لکم» که مراد بخشی از قرآن است؛ بنابراین مشکل مذکور دفع می گردد؛ ولی این پاسخ پذیرفته نیست؛ زیرا ظاهر این است که مراد از قرآن در آیات دال بر نزول قرآن در ماه رمضان و در شب قدر، کل قرآن است مثل «و الکتاب المبین انا انزلناه فی لیله مبارکه انا کنا منذرین» (3 الدخان) و «انا انزلناه فی لیله القدر» (1 قدر).
برخی دیگر با استناد به برخی روایات، اشکال را این گونه حل کرده اند که منظور از نزول قرآن در ماه رمضان این است که قرآن در ماه رمضان از عوالم بالا به آسمان دنیا نازل شده و سپس آیات آن، در طول 23 سال از آسمان دنیا به پیامبر نازل شده است؛ بر این پاسخ نیز اشکال شده است که این بیان با عبارت «هدی للناس و بینات...» در ادامه آیه، سازگاری ندارد؛ زیرا از این عبارت فهمیده می شود که با نزول قرآن در ماه رمضان، مفاهیم قرآنی برای هدایت یابی مردم در دسترس بوده است.
پاسخ سوم این است که قرآن دو گونه نزول داشته است یکی نزول تدریجی که معمولا در قرآن با کمله تنزیل بدان اشاره شده است مثل «و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا» (106 اسراء) و دیگر نزول دفعی و یکباره و کامل آن، که با کمله انزل بدان اشاره شده است مثل «انا انزلناه فی لیله القدر» (1 قدر)؛ بر این اساس آنچه در آیه 184 سوره بقره آمده است که «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن ...» مربوط به نزول یکباره و کامل قرآن است که در ماه رمضان و در شب قدر رخ داده است و آنچه در آیه «و قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا» آمده مربوط به نزول تدریجی قرآن است که در طول 23 سال رسالت پیامبر است بنابراین مشکل ناسازگاری رفع می گردد.
این پاسخ گرچه مورد پسند مفسران بزرگی همچون علامه طباطبائی واقع شده است؛ با این حال به تکمله ای نیاز دارد زیرا در این پاسخ جای طرح این اشکال هست که نزول و ابلاغ برخی آیات قرآن در زمان خاصی بوده است که مفادش را نمی توان با ماه رمضان مناسب و سازگار دانست؛ مثل آیاتی که مربوط به واقعه غدیر خم است که نزول و ابلاغ آنها بعد از حجه الوداع و در آخرین ما ه های حیات پیامبر بوده است؛ روشن است برخی اتفاقاتی که در واقعه غدیر رخ داده و در قرآن به آن اشاره شده است را نمی توان با فرض نزول قرآن در ماه رمضان توجیه کرد؛ مثل واقعه حفاظت خداوند از پیامبر در جریان ابلاغ عمومی جانشینی امیر المومنین «و الله یعصمک من الناس» (67 مائده) یا واقعه نزول عذاب برای درخواست کننده عذاب «سال سائل بعذاب واقع» (1 معارج) که در همان زمان ابلاغ آیه و در همان روزهای پایانی حیات پیامبر بوده است و نه در هیچ یک از ماه های رمضان عمر پیامبر؛ بنابراین رمضانی نبودن چنین آیاتی، با رمضانی بودن نزول دفعی و یکباره کل قرآن سازگاری ندارد؛ و لذا این پاسخ نیز به تکلمه ای نیازمند است تا این اشکال برطرف گردد.
حاصل این تکمله این است که گرچه نزول دفعی کل قرآن، در ماه رمضان بوده است ولی واقعیات وحیانی دریافت شده در نزول دفعی کل قرآن، واقعیات زمانی نیستند تا با رمضانی بودن نزول دفعی ناسازگاری داشته باشند؛ چون زمانی بودن دریافت، با نازمانی بودن دریافت شده ناسازگاری ندارد.
توضیح این که فرق هست بین زمانی بودن دریافت، و زمانی بودن دریافت شده؛ دریافت واقعیات وحیانی در عالم طبیعی، لزوما در زمانی رخ می دهد چون بنا است پیامبر در عالم طبیعی و ناسوتی این واقعیات وحیانی را دریافت کند؛ روشن است این دریافت در زمان خاصی رخ می دهد؛ اما واقعیات وحیانی دریافت شده توسط پیامبر ممکن است فرامادی و فرازمانی باشد، و ممکن است مادی و زمانمند باشد؛ مثلا در آیه 7 شوری «اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها»، به واقعیات وحیانی دریافت شده مادی و زمانمند اشاره شده است؛ چون واقعیات وحیانی دریافت شده، به خصوصیت «لغت عربی» که یک پدیده مادی است متصف گشته و به پیامبر وحی شده است؛ و در آیه 52 شوری «اوحینا الیک روحا من امرنا» به واقعیات وحیانی دریافت شده فرامادی اشاره شده است چون واقعیات وحیانی دریافت شده به خصوصیت «روح» که یک پدیده فرامادی است متصف گشته و به پیامبر وحی شده است؛ و در آیه 2 و 3 زخرف «و الکتاب المبین-انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون» هم به دریافت شده فرامادی و هم به دریافت شده مادی اشاره شده است؛ چون واقعیات وحیانی، ابتدا به خصوصیت «کتاب مبین» که یک پدیده ای فرامادی و مجرد مثالی است، متصف شده و سپس به خصوصیت «عربی» که یک پدیده مادی است متصف گشته و به پیامبر وحی شده است.
با توجه به نکته فوق، وقتی قرآن به صورت دفعی و یکباره و فرامادی، اما در عالم ناسوتی به پیامبر القاء شده باشد، واقعیات وحیانی دریافت شده توسط پیامبر زمانمند نیستند چون مادی نیستد؛ گرچه دریافت آن آیات، زمانمند است؛ بنابراین واقعیات وحیانی دریافت شده در مورد واقعه غدیر مثلا در نزول قرآن دفعی و یکباره، اصلا زمانمند نیستند؛ با این که دریافت آن واقعیات وحیانی زمانمند و در ماه رمضان بوده است ولی چون خود آن واقعیات وحیانی زمانمند نبوده است، در ماه رمضان بودن دریافت آنان با نازمانی بودن خود واقعیات وحیانی آنها ناسازگاری ندارد؛ چون زمانی بودن دریافت، با نازمانی بودن دریافت شده ناسازگاری ندارد.
و شاید در پاسخ دوم هم مراد از نزول قرآن به آسمان دنیا همین باشد یعنی مراد از نزول در ماه رمضان، نزول به فضای مادی در ماه رمضان است اما واقعیات وحیانی نازل شده، دنیایی و مادی نبوده است تا مشکلی باشد.