مصداق یابی های شتابزده در " روانشناسی شخصیتی "
مصداق یابی نامناسب
مباحث شخصیت شناسی با تجربه های روزمره ی زندگی ما گره خورده اند.
به همین علت، همواره این وسوسه وجود دارد که هر آن چه را در این مباحث می آموزیم، به سرعت به خود و اطرافیان مان نسبت دهیم و در جستجو هایی برای آن ها باشیم.
این نوع مصداق یابی های شتابزده، می توانند ما را به سمت تحلیل های نادرست و غیردقیق و نیز سوق دهند.
حتما شما هم کسانی را دیده اید که به محض آشنایی سطحی با اصطلاحاتی مانند درونگرا، برونگرا، آرکتایپ، تیپ شخصیتی، شخصیت شناسی MBTI و مانند این ها، هر روز و هر لحظه در پی تحلیل شخصیت دیگران هستند و چه بسا با اتکا به دانسته های سطحی خود، قاطعیت بیشتری در قضاوت های خود به خرج دهند.
مخلوط شدن علم و شبه علم و داوری های شخصی
دستاوردهای شخصیت شناسی نیز، مانند بسیاری از زیرمجموعه های دیگر روانشناسی، با تکیه بر مطالعات گسترده و روش مند تجربی حاصل شده اند.
یادگیری سریع و سطحی شخصیت شناسی و خلاصه کردن آن در چند توصیه یا توصیف، باعث می شود که پیش فرض ها و اما و اگرهای پشت نظریه ها را ندانیم و قسمت های خالی پازل خود را نیز، با تجربه ها و داوری های شخصی یا مطالبی از جنس شبه علم (که در این حوزه فراوانند) تکمیل کنیم.
مطلع نبودن از جزئیات نظریه ها و بحث ها و نقدهایی که در پس آن ها وجود دارد، در نهایت خود را به شکل باور قطعی به نتایج غیرقطعی نشان می دهد.