مسئله شر: چرا در جهان خدای قادر و خیرخواه، رنج و شر وجود دارد؟

19 فروردین 1404 - خواندن 8 دقیقه - 560 بازدید

یکی از دیرینه ترین، عمیق ترین و چالش برانگیزترین پرسش های الهیاتی و فلسفی که همواره ایمان به خداوند را به محک آزمون کشیده، «مسئله شر» (Problem of Evil) است. چگونه می توان وجود خدایی که بنا بر باور ادیان توحیدی، قادر مطلق (Omnipotent) و خیرخواه مطلق (Omnibenevolent) است را با واقعیت انکارناپذیر رنج ها، مصائب و شرور (اعم از اخلاقی و طبیعی) در جهان سازگار دانست؟ وجود بلایای طبیعی ویرانگر، بیماری های دردناک، ظلم ها، جنایات و بی عدالتی های بی شمار، در نگاه اول با تصویر خدایی که هم توانایی جلوگیری از این شرور را دارد و هم خواهان خیر و سعادت مخلوقات خویش است، در تضاد به نظر می رسد. این تنش ظاهری، بسیاری را به تردید یا انکار وجود چنین خدایی سوق داده است. با این حال، متکلمان و فیلسوفان در طول تاریخ، پاسخ ها و تبیین های مختلفی (موسوم به تئودیسه یا عدل انگاری) ارائه داده اند که می کوشند نشان دهند وجود شر در جهان، لزوما نافی وجود خدای قادر و خیرخواه نیست. این مقاله به بررسی برخی از مهم ترین این پاسخ ها و استدلال ها می پردازد.


۱. دفاعیه اختیار و آزادی انسان (Free Will Defense):

بخش قابل توجهی از شرور موجود در جهان، ریشه در انتخاب ها و اعمال نادرست انسان ها دارد (شر اخلاقی). جنگ ها، جنایات، ظلم ها، خیانت ها و بسیاری از رنج های تحمیل شده بر دیگران، محصول سوءاستفاده انسان از اراده و اختیار خویش است.

  • استدلال: این دیدگاه مطرح می کند که خداوند در آفرینش انسان، او را موجودی مختار و دارای اراده آزاد آفرید تا بتواند به صورت اصیل و آگاهانه، خیر را برگزیند، عشق بورزد و به کمال معنوی و اخلاقی دست یابد. لازمه وجود چنین اختیار حقیقی، امکان انتخاب شر نیز هست. جهانی که در آن موجودات مجبور به انجام خوبی باشند و توانایی انتخاب بدی را نداشته باشند، شاید فاقد شر اخلاقی باشد، اما فاقد خیر اخلاقی اصیل، عشق آزادانه و مسئولیت پذیری نیز خواهد بود. خداوند، با اعطای نعمت اختیار، خیر بزرگ تری (امکان کمال اخلاقی و عشق اصیل) را اراده کرده است، حتی اگر این امر، مستلزم پذیرش خطر وقوع شر ناشی از انتخاب های نادرست انسان باشد. خداوند مستقیما شر را اراده نمی کند، اما به عنوان لازمه تحقق خیر برتر (آزادی)، وقوع آن را «اجازه» می دهد.
۲. نظم طبیعی و قانونمندی جهان (Natural Law Theodicy):

بسیاری از رنج ها ناشی از فرآیندهای طبیعی هستند (شر طبیعی)؛ مانند زلزله ها، سیل ها، آتشفشان ها، بیماری ها و مرگ طبیعی.

  • استدلال: این تبیین بیان می کند که خداوند جهانی منظم و قانونمند آفریده است که بر اساس قوانین ثابت فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی عمل می کند. وجود این نظم و قانونمندی برای امکان حیات عقلانی، برنامه ریزی، شناخت علمی جهان و حتی اعمال معنادار اختیار انسان (چرا که اعمال ما باید پیامدهای قابل پیش بینی داشته باشند) ضروری است. اما همین قوانین که در کلیت خود خیر و لازمه یک جهان پایدار هستند، می توانند در موارد خاص، منجر به پیامدهای دردناک و مخرب شوند. حرکت صفحات تکتونیکی برای حیات سیاره ضروری است اما می تواند موجب زلزله شود؛ فرآیندهای بیولوژیکی امکان حیات را فراهم می کنند اما بستر بروز بیماری ها نیز هستند. خداوند این نظم قانونمند را به دلیل خیر کلی آن ایجاد کرده است و دخالت مداوم و معجزه آسا برای جلوگیری از هر پیامد منفی، به معنای فروپاشی این نظم و حتی سلب امکان زندگی معنادار و مسئولانه خواهد بود.
۳. تئودیسه پرورش روح (Soul-Making Theodicy):

این دیدگاه، که توسط فیلسوفانی چون جان هیک با الهام از ایرنئوس مطرح شده، معتقد است که هدف خداوند از آفرینش این جهان، نه ایجاد یک بهشت بی درد و رنج، بلکه فراهم آوردن محیطی مناسب برای رشد، تکامل و «پرورش روح» انسان ها بوده است.

  • استدلال: کسب فضائل اخلاقی و معنوی مهمی چون صبر، شجاعت، همدلی، ایثار، توکل و استقامت، غالبا در بستر مواجهه با سختی ها، چالش ها، ناکامی ها و رنج ها امکان پذیر می شود. جهانی که فاقد هرگونه نقص، محدودیت و رنج باشد، فضایی برای تمرین و شکوفایی این فضائل فراهم نمی کند. در این نگاه، شرور و رنج ها، اگرچه فی نفسه نامطلوب اند، اما می توانند به عنوان ابزارهایی (هرچند دردناک) در خدمت یک هدف والاتر، یعنی تکامل معنوی و اخلاقی انسان و نزدیک تر شدن او به کمال مطلوب، عمل کنند. خداوند اجازه می دهد انسان ها با این چالش ها روبرو شوند تا از طریق غلبه بر آن ها یا نحوه مواجهه صحیح با آن ها، به رشد و تعالی دست یابند.
۴. محدودیت فهم بشری (Skeptical Theism):

این رویکرد بر محدودیت دانش و بینش انسان در برابر حکمت و علم بی پایان خداوند تاکید می کند.

  • استدلال: ما به عنوان موجودات محدود، قادر به درک کامل طرح ها، اهداف و حکمت های الهی در اداره جهان نیستیم. ممکن است خداوند دلایل خیرخواهانه و حکیمانه ای برای اجازه دادن به وقوع شرور خاص داشته باشد که از دایره فهم کنونی ما خارج است. وجود خیرهای برتری که ما از آن ها بی خبریم، یا جلوگیری از شرور بزرگ تری که ما قادر به پیش بینی آن ها نیستیم، می تواند از جمله این دلایل باشد. صرف اینکه ما نمی توانیم دلیل قانع کننده ای برای یک رنج خاص بیابیم، به این معنا نیست که چنین دلیلی در علم الهی وجود ندارد. این دیدگاه، انسان را به تواضع معرفتی و اعتماد به خیرخواهی و حکمت نهایی خداوند، حتی در مواجهه با رنج های به ظاهر بی معنا، فرا می خواند (شبیه به پیام داستان ایوب نبی).
۵. خیر برتر نهایی و امید واپسین (Greater Good / Eschatological Hope):

برخی پاسخ ها، وجود شرور در این جهان را در پرتو یک خیر نهایی و برتر که در آینده محقق خواهد شد، توجیه می کنند. این دیدگاه اغلب با نگاهی واپسین گرایانه (Eschatological) همراه است.

  • استدلال: رنج ها و شرور این جهان، موقتی و گذرا هستند و خداوند در نهایت، طرحی برای غلبه کامل بر شر، برقراری عدالت مطلق و تحقق سعادت جاودانه برای صالحان دارد. خیر نهایی که در عالم آخرت یا در پایان تاریخ محقق می شود، چنان عظیم است که تمام رنج های این جهان را جبران کرده و توجیه می کند. خداوند اجازه می دهد شرور فعلی رخ دهند، زیرا آن ها بخشی از فرآیندی هستند که به آن خیر اعظم منتهی می شود، یا اینکه در نهایت، همه چیز در پرتو آن خیر نهایی، معنا و توجیه خود را خواهد یافت.
نتیجه گیری

مسئله شر و رنج، بدون شک یکی از جدی ترین معضلات فکری و عاطفی پیش روی ایمان به خداوند است. پاسخ های ارائه شده در قالب تئودیسه های مختلف، اگرچه ممکن است نتوانند به طور کامل سنگینی بار عاطفی رنج را از دوش انسان بردارند یا همه ابهامات را مرتفع سازند، اما چارچوب های عقلی و فلسفی قابل قبولی برای فهم این مسئله ارائه می دهند. استدلال هایی چون ضرورت اختیار برای خیر اخلاقی، لزوم قانونمندی طبیعت برای جهانی پایدار، نقش سازنده سختی ها در پرورش روح، اذعان به محدودیت فهم بشری در برابر حکمت الهی، و امید به تحقق خیر برتر نهایی، همگی نشان می دهند که وجود شر در جهان، لزوما با وجود خدای قادر و خیرخواه مطلق در تضاد منطقی نیست.

این تبیین ها نشان می دهند که چگونه خداوند می تواند دلایل حکیمانه و خیرخواهانه ای برای اجازه دادن به وقوع شرور داشته باشد که با صفات کمالی او سازگار است. در نهایت، ایمان راستین غالبا مستلزم درجه ای از اعتماد به حکمت و خیرخواهی خداوند، فراتر از توانایی فهم کامل ماست؛ اعتمادی که نه تنها نافی تلاش برای کاهش رنج و مبارزه با شر در جهان نیست، بلکه می تواند انگیزه ای قوی تر برای آن فراهم آورد.


محمدزاده معلمی کوچک در مسیر آگاهی