از روان تا روح: تاملی بر آیه ۷۳ سوره فرقان در چارچوب روان کاوی و حکمت اسلامی
قرآن کریم، ورای ابعاد تشریعی و هدایتی خود، سرشار از مضامین عمیق روان شناختی و هستی شناختی است که تامل در آن ها می تواند به درک عمیق تری از وضعیت انسان و نسبت او با حقیقت منجر شود. یکی از این آیات، آیه ۷۳ سوره فرقان است که در وصف بندگان خاص خداوند (عباد الرحمن) می فرماید:
"والذین اذا ذکروا۟ بایت ربهم لمۡ یخروا۟ علیۡها صمٗا وعمۡیانٗا"
(و آنان که چون به آیات پروردگارشان تذکر داده شوند، کر و کور بر آن آیات نمی افتند.)
در نگاه نخست، آیه به واکنش پذیرنده و آگاهانه مومنان در برابر نشانه های الهی اشاره دارد. اما با نگاهی عمیق تر، این آیه پرسش هایی بنیادین را در حوزه روان شناسی و فلسفه وجود مطرح می سازد: آیا انسان اصولا آمادگی مواجهه با حقیقت را دارد؟ چه سازوکارهای روانی مانع از دیدن و شنیدن حقیقت می شوند؟ و نسبت میان مواجهه با واقعیت و رشد معنوی و روانی چیست؟ این مقاله می کوشد با بهره گیری از مفاهیم روان کاوی و حکمت اسلامی، به این پرسش ها در پرتو آیه مذکور بپردازد.
۱. روان کاوی و گریز از حقیقت
نظریه های روان کاوی، به ویژه در سنت فرویدی، بر نقش «مکانیسم های دفاعی» در ساختار روانی انسان تاکید دارند. ذهن انسان برای محافظت از خود در برابر اضطراب ناشی از واقعیت های دردناک، تهدیدآمیز یا نامطلوب، به صورت ناخودآگاه از راهبردهایی چون سرکوب (Repression)، انکار (Denial)، فرافکنی (Projection) و تحریف (Distortion) استفاده می کند. این مکانیسم ها، اگرچه در کوتاه مدت به حفظ تعادل روانی کمک می کنند، اما می توانند مانع از رویارویی فرد با بخش های مهمی از واقعیت درونی و بیرونی شوند. در چنین حالتی، فرد ممکن است در برابر حقیقتی آشکار قرار گیرد، اما به دلیل فعال شدن این دفاع ها، آن را «نبیند» یا «نشنود»؛ زیرا «ایگو» (خود) آن حقیقت را برای انسجام روانی خود، خطرناک ارزیابی می کند.
با این حال، روان کاوی اگزیستانسیال، به خصوص در دیدگاه اروین یالوم، منظر متفاوتی را ارائه می دهد. یالوم معتقد است که رشد و بلوغ روانی حقیقی، نه از طریق فرار، بلکه دقیقا از دل «مواجهه» شجاعانه با واقعیت های بنیادین هستی (مانند تنهایی، مرگ، آزادی و بی معنایی) حاصل می شود. انسانی که قادر است در برابر این حقایق بایستد، آن ها را تاب آورد و با آن ها زندگی کند، به سطح بالاتری از اصالت و پختگی دست می یابد.
از این منظر، آیه ۷۳ سوره فرقان را می توان توصیفی از همین بلوغ روانی و معنوی دانست. مومنی که در برابر «آیات رب» (نشانه های الهی، چه در کتاب تکوین و چه در کتاب تدوین) قرار می گیرد، با فعال کردن مکانیسم های دفاعی، کر و کور بر آن ها نمی افتد و از کنارشان نمی گذرد. بلکه می ایستد، تامل می کند و اجازه می دهد آن نشانه ها بر او اثر بگذارند؛ این همان گشودگی به تجربه و حقیقت است که لازمه رشد محسوب می شود.
۲. حکمت اسلامی و ادراک باطنی
در سنت حکمت و عرفان اسلامی، فرآیند ادراک حقیقت، فراتر از عملکرد حواس ظاهری (چشم و گوش) تعریف می شود. فیلسوفان و عرفایی چون ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا و غزالی بر نقش محوری «قوای ادراکی باطنی» (مانند خیال، وهم، عقل و به ویژه قلب) در دستیابی به شناخت حقیقی (معرفت یا ادراک حقیقی) تاکید کرده اند. از این دیدگاه، صرف دیدن یا شنیدن یک آیه یا نشانه، اگر به تامل عقلانی (تفکر و تدبر) و تاثر قلبی منجر نشود و در عمق جان انسان نفوذ نکند، ادراکی سطحی و غیرحقیقی باقی می ماند.
عبارت قرآنی "لمۡ یخروا۟ علیۡها صمٗا وعمۡیانٗا" به زیبایی به همین تفکیک میان ادراک ظاهری و باطنی اشاره دارد. این عبارت صرفا به معنای نفی کری و کوری فیزیکی نیست، بلکه به حالتی اشاره دارد که فرد با حقیقت مواجه می شود، اما این مواجهه از سر گشودگی، بصیرت درونی (بینایی دل) و شنوایی جان (گوش دل) صورت می گیرد، نه از روی انکار، غفلت یا ترس. این نوع از ادراک، همراه با «بیداری دل» است؛ وضعیتی که در آن حجاب ها از برابر چشم و گوش باطن کنار می روند و حقیقت، فراتر از سطح کلمات و صورت ها، در جان انسان می نشیند و او را متحول می سازد.
۳. تبلد وجودی: بی حسی در برابر معنا
یکی از آفات مهمی که هم روان کاوی (در قالب مفاهیمی چون بی تفاوتی هیجانی یا شخصیت اسکیزوئید) و هم حکمت اسلامی (تحت عناوینی چون قساوت قلب، غفلت یا «تبلد وجودی») به آن هشدار داده اند، شکل گیری نوعی بی حسی و کرختی درونی نسبت به حقایق و معانی است. «تبلد وجودی» به وضعیتی اشاره دارد که در آن، انسان به مرور زمان چنان در برابر نشانه ها، هشدارها، معانی عمیق و حتی تجارب دردناک بی تفاوت می شود که دیگر هیچ چیز او را به تامل وامی دارد یا در او تحولی ایجاد نمی کند. گویی قلب و ذهن او چنان سخت و نفوذناپذیر شده که نه نور حقیقت به آن راه می یابد و نه ندای آن شنیده می شود.
این حالت، نقطه مقابل وضعیت توصیف شده در آیه است. اگر مومن حقیقی کسی است که در برابر آیات الهی نمی افتد و کر و کور باقی نمی ماند، فرد دچار تبلد وجودی کسی است که به صورت مزمن در همان حالت کری و کوری نسبت به حقایق معنوی و وجودی باقی مانده است. ذهن او نه تنها از مکانیسم های دفاعی استفاده می کند، بلکه خود به دیواری ضخیم بدل شده که ارتباط اصیل با واقعیت را ناممکن می سازد. آیه ۷۳ سوره فرقان، در واقع هشداری است نسبت به خطر سقوط در این ورطه بی حسی و غفلت؛ دعوتی است به برخاستن، تامل کردن و بیدار ماندن در برابر نشانه های هستی.
نتیجه گیری: از انکار تا بیداری، مسیر اصالت انسانی
آیه ۷۳ سوره فرقان، فراتر از یک توصیه اخلاقی صرف، یک بیانیه عمیق وجودی و روان شناختی است که به ویژه برای انسان معاصر اهمیت دارد. در عصری که بمباران اطلاعات اغلب جایگزین تامل عمیق شده و حقایق به سرعت دیده و فراموش می شوند، این آیه یادآور یک اصل بنیادین است: گریز از حقیقت، چه از طریق مکانیسم های دفاعی ناخودآگاه و چه از طریق بی تفاوتی و تبلد آگاهانه، در نهایت به رکود و فرسایش درونی منجر می شود.
در مقابل، آمادگی برای ایستادن در برابر «آیات» زندگی – نشانه های حق، واقعیت های وجودی، تجارب دشوار – و مواجهه با آن ها با چشم و گوش باز دل، حتی اگر مستلزم تحمل رنج و اضطراب باشد، مسیر حقیقی رشد روانی، بلوغ فکری و روشنایی معنوی را هموار می سازد. این همان مسیری است که از انکار و غفلت آغاز شده و به بیداری و بصیرت ختم می شود؛ مسیری که جوهر انسان بودن در پیمودن آن است.