نظریه فشار رابرت مرتون

12 فروردین 1404 - خواندن 4 دقیقه - 585 بازدید

نظریه فشار (Strain Theory) یک نظریه جرم شناختی است که توسط رابرت مرتون در سال 1938 مطرح شد. این نظریه به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه فشارهای اجتماعی می توانند افراد را به سمت جرم و انحراف سوق دهند. در اینجا توضیح مفصل تری از این نظریه ارائه می دهم:

مفهوم اصلی نظریه فشار:

نظریه فشار بر این ایده استوار است که جامعه اهداف و ارزش های فرهنگی خاصی را ترویج می کند (مانند موفقیت مالی)، در حالی که دسترسی به ابزارهای قانونی برای رسیدن به این اهداف برای همه افراد به یک اندازه فراهم نیست. این نابرابری بین اهداف و ابزارها باعث ایجاد "فشار" می شود و افراد را به سمت رفتارهای انحرافی سوق می دهد.

عناصر کلیدی نظریه فشار:

1. اهداف فرهنگی: این اهداف، آرزوها و خواسته هایی هستند که جامعه برای اعضای خود تعیین می کند. در جوامع غربی، موفقیت مالی اغلب به عنوان یک هدف اصلی در نظر گرفته می شود.

2. ابزارهای نهادی: این ابزارها، راه های قانونی و مشروعی هستند که افراد می توانند از طریق آن ها به اهداف فرهنگی دست یابند. تحصیلات، شغل و کار سخت نمونه هایی از این ابزارها هستند.

3. فشار (Strain):زمانی که بین اهداف فرهنگی و ابزارهای نهادی یک ناهماهنگی وجود داشته باشد، فشار ایجاد می شود. به عبارت دیگر، زمانی که افراد احساس کنند نمی توانند از طریق راه های قانونی به اهداف خود برسند، احتمال بیشتری دارد که به رفتارهای انحرافی روی آورند.

انواع انطباق با فشار از دیدگاه مرتون:

مرتون پنج نوع انطباق با فشار را شناسایی کرد:

1. همنوایی (Conformity): پذیرش اهداف فرهنگی و استفاده از ابزارهای نهادی مشروع برای رسیدن به آن ها. این رایج ترین نوع انطباق است.

2. نوآوری (Innovation): پذیرش اهداف فرهنگی اما استفاده از ابزارهای غیرقانونی یا نامشروع برای رسیدن به آن ها. برای مثال، دزدی یا کلاهبرداری برای کسب ثروت.

3. مناسک گرایی (Ritualism): رها کردن اهداف فرهنگی اما پایبندی به ابزارهای نهادی. این افراد ممکن است امیدی به موفقیت نداشته باشند، اما به قوانین و مقررات احترام می گذارند.

4. انزواطلبی (Retreatism): رها کردن هم اهداف فرهنگی و هم ابزارهای نهادی. این افراد ممکن است از جامعه کناره گیری کنند و به اعتیاد یا بی خانمانی روی آورند.

5. تمرد (Rebellion): رد کردن اهداف و ابزارهای موجود و تلاش برای جایگزینی آن ها با اهداف و ابزارهای جدید. این افراد ممکن است به دنبال تغییرات اجتماعی و سیاسی باشند.

انتقادات به نظریه فشار:

* نظریه فشار بیشتر بر جرایم طبقات پایین تمرکز دارد و جرایم یقه سفیدها و جرایم سازمان یافته را نادیده می گیرد.

* این نظریه نمی تواند توضیح دهد که چرا برخی از افراد تحت فشار به جرم روی می آورند، در حالی که دیگران این کار را نمی کنند.

* نظریه فشار فرض می کند که همه افراد در جامعه اهداف یکسانی دارند، در حالی که این ممکن است درست نباشد.

توسعه های بعدی نظریه فشار:

نظریه فشار در طول زمان توسط جرم شناسان دیگر توسعه یافته است. رابرت آگنیو نظریه فشار عمومی (General Strain Theory) را مطرح کرد که انواع دیگری از فشار را نیز شامل می شود، مانند از دست دادن چیزهای ارزشمند و مواجهه با محرک های منفی.

کاربردهای نظریه فشار:

نظریه فشار می تواند به درک بهتر علل جرم و انحراف کمک کند و در طراحی برنامه های پیشگیری از جرم مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال، برنامه هایی که به افراد کمک می کنند تا به تحصیلات و شغل دسترسی پیدا کنند، می توانند فشار را کاهش داده و از وقوع جرم جلوگیری کنند.