از جبر تا اختیار: گفتگوی سه گانه فلسفه، علم و عرفان

10 فروردین 1404 - خواندن 10 دقیقه - 285 بازدید
مقدمه:

آیه شریفه «ونفس وما سواها فالهمها فجورها وتقواها» (شمس: ۷-۸)، با لحنی رازآلود و شاعرانه، انسان را در برابر دوگانگی بنیادین هستی، خیر و شر، قرار می دهد. این آیه، همچون ضربانی در قلب تپنده تفکر بشری، پرسشی دیرپا را طنین انداز می کند: آیا ما در مقام فاعل مختار، آزادانه مسیر زندگی خود را برمی گزینیم یا همچون مهره هایی در بازی بزرگ هستی، ناگزیر از پیمودن مسیری از پیش تعیین شده هستیم؟ این مقاله، در یک کاوش فرارشته ای، تلاش می کند تا با عبور از مرزهای دانش و باور، به این معمای پیچیده پاسخ دهد. ما در این سفر، از ژرفای فلسفه اسلامی و غرب، از حکمت آموزه های شرقی (با تمرکز بر بودیسم) و از یافته های پیشرفته علم روان شناسی و عصب شناسی مدد خواهیم جست تا تصویری جامع و چندبعدی از نسبت آزادی اراده با ناخودآگاه و تقدیر ترسیم نماییم.


تحلیل فرارشته ای:

✅ منظر فلسفی:

  • فلسفه اسلامی (با تاکید بر حکمت متعالیه و اندیشه ابن سینا):ملاصدرا، با بنیان نهادن حکمت متعالیه، هستی را صحنه ای از حرکت جوهری می داند که در آن، نفس انسان نه جوهری ثابت، بلکه حقیقتی سیال و در حال شدن است. از این منظر، انتخاب های آگاهانه انسان، نه صرفا کنش های عارضی، بلکه عوامل بنیادینی در تکوین و تعیین ماهیت و سرنوشت نهایی او به شمار می روند. الهام فجور و تقوا در آیه شریفه، به معنای اعطای استعداد و ظرفیت ذاتی به انسان برای تشخیص و گزینش میان خیر و شر است، نه تحمیل جبری یا تفویض اختیاری مطلق.
    ابن سینا، فیلسوف بزرگ مشائی، عقل را به عنوان "قوه مدرکه"، ابزار تمییز صواب از خطا و خیر از شر معرفی می کند. او همچنین به نقش نفس اماره و تمایلات نفسانی اشاره دارد که می توانند با ایجاد موانع و وسوسه ها، فرآیند تصمیم گیری عقلانی را مختل سازند. از دیدگاه او، آزادی اراده در گرو چیرگی عقل بر هوای نفس و انتخاب آگاهانه بر اساس مقتضیات عقلانی است.
  • فلسفه غرب (از اسپینوزا تا سارتر):باروخ اسپینوزا، فیلسوف وحدت وجودی، معتقد است که احساس آزادی در انسان ناشی از جهل او به علل واقعی کنش هایش است. او می گوید: «آزادی یعنی درک ضرورت ها.» از منظر او، همه چیز در جهان تابع قوانین جبری و ضروری است و آزادی حقیقی، فهم این نظام علی و پذیرش جایگاه خود در آن است.
    ژان پل سارتر، نماینده برجسته اگزیستانسیالیسم، با تاکید بر اصالت وجود بر ماهیت، شعار «انسان محکوم به آزادی است» را مطرح می کند. این آزادی رادیکال، انسان را مسئول تمام انتخاب های خود می داند، زیرا هر انتخاب، نه تنها هویت فردی، بلکه تصویری از مفهوم انسان را رقم می زند. این آزادی با اضطراب و مسئولیت سنگینی همراه است.
    می توان به ویلیام جیمز، فیلسوف پراگماتیست، نیز اشاره کرد که بر اهمیت باور به آزادی اراده برای زندگی اخلاقی و معنادار تاکید داشت. همچنین، دانیل دنت، فیلسوف معاصر، با ارائه دیدگاه سازگارگرایی (Compatibilism)، تلاش می کند تا نشان دهد چگونه آزادی اراده می تواند با نوعی از جبرگرایی سازگار باشد.
  • حکمت شرقی (بودیسم):در فلسفه بودایی، اصل وابستگی متقابل پدیده ها (پراتیتیاساموتپادا) بیان می کند که هیچ موجود یا پدیده ای به طور مستقل و جدا از دیگران وجود ندارد. همه چیز در شبکه ای پیچیده از علل و شرایط متقابل به وجود می آید و تغییر می کند. از این منظر، مفهوم یک "خود" مستقل و دارای اراده آزاد، یک توهم است. با این حال، بودیسم راه رهایی از رنج را در درک این وابستگی ها، رها شدن از دلبستگی ها و رسیدن به آگاهی و روشنایی می داند، که نوعی آزادی درونی و رهایی از چرخه رنج را به ارمغان می آورد. مفهوم کارما نیز در این سنت، بر مسئولیت انسان در قبال اعمال خود تاکید دارد، هرچند که این اعمال نیز در چارچوب وابستگی متقابل رخ می دهند. با این حال، بودیسم راه رهایی (نیروانا) را نه در انکار مسئولیت، بلکه در درک عمیق این وابستگی ها، رهایی از امیال و دلبستگی ها و پرورش آگاهی می داند. این مسیر به نوعی آزادی درونی از چرخه رنج منجر می شود. مفهوم کارما نیز در همین راستا عمل می کند: هرچند اعمال ما خود محصول شرایط هستند، اما آگاهانه و با نیت انجام شده و نتایجی دارند که مسئولیت آن با ماست و بر وضعیت آتی ما تاثیر می گذارد.

✅ منظر روان شناختی و عصب شناسی:

  • زیگموند فروید: نظریه ناخودآگاه فروید، نشان می دهد که بسیاری از انگیزه ها و رفتارهای ما ریشه در لایه های پنهان ذهن دارند و بدون آگاهی ما هدایت می شوند. مکانیسم های دفاعی ناخودآگاه، می توانند ادراک ما از خود و جهان را تحریف کرده و بر انتخاب های ما تاثیر بگذارند.
  • یافته های عصب شناسی: تحقیقات در حوزه عصب شناسی، به ویژه آزمایش های بنجامین لیبت، نشان داده اند که فعالیت های مغزی مرتبط با یک تصمیم، ممکن است پیش از آنکه فرد به طور آگاهانه آن تصمیم را بگیرد، آغاز شوند. این یافته ها، سوالات پیچیده ای را درباره نقش واقعی اراده آگاهانه در فرآیند تصمیم گیری مطرح می کنند. آیا اراده آگاهانه ما صرفا تاییدکننده تصمیماتی است که در سطوح ناخودآگاه مغز اتخاذ می شوند؟ لیبت معتقد بود خیر؛ او مفهوم "قدرت وتو" یا "اراده بازداری" را مطرح کرد. طبق نظر او، در بازه کوتاه بین آگاهی از قصد و اجرای عمل، فرد می تواند آگاهانه از انجام آن جلوگیری کند. بنابراین، اراده آگاهانه ممکن است نه آغازگر اصلی، بلکه یک کنترل کننده یا ناظر نهایی باشد که می تواند عمل را وتو کند. این تفسیر، نقش آگاهی و ماهیت اراده آزاد را همچنان موضوع بحثی پیچیده نگه می دارد.
  • فلسفه اسلامی و روان شناسی نوین: مفهوم "نفس لوامه" در اسلام، که به وجدان اخلاقی و سرزنشگر اشاره دارد، با ایده های روان شناختی در مورد خودآگاهی و ارزیابی درونی اعمال همسو است. همچنین، مفهوم "نفس مطمئنه"، که به حالت آرامش و اطمینان روحی اشاره دارد، نشان می دهد که انسان با خودشناسی و تزکیه نفس می تواند به سطحی از آگاهی و کنترل بر تمایلات درونی خود دست یابد.

ترکیب دیدگاه ها و نتیجه گیری:

از منظر فلسفه اسلامی، انسان در نقطه ای میان جبر و اختیار قرار دارد. خداوند متعال، با اعطای عقل و اراده، او را قادر به انتخاب نموده است ("فالهمها"). اما این اختیار در بستری از عوامل جبری نظیر قوانین طبیعت، ساختار ژنتیکی و تاثیرات ناخودآگاه عمل می کند. مسئولیت اخلاقی انسان نیز بر همین مبنا استوار است: او در قبال انتخاب هایی که با آگاهی و اراده انجام می دهد، پاسخگو خواهد بود. مفهوم "کسب" در کلام اسلامی، به همین معنا اشاره دارد: انسان، فاعل مختار افعال خویش است، هرچند که این اختیار در چارچوب اراده الهی و قوانین تکوینی عمل می کند.

یافته های نوروپسیولوژی، اگرچه چالش هایی را برای مفهوم سنتی اراده آزاد مطرح می کنند، اما دیدگاه فلسفه اسلامی مبنی بر امکان بازاندیشی و تغییر الگوهای فکری و رفتاری از طریق خودشناسی و اراده آگاهانه، همچنان قابل دفاع است. آگاهی از فرآیندهای ناخودآگاه مغز، می تواند به انسان امکان دهد تا با تمرین و ممارست، کنترل بیشتری بر تصمیمات خود اعمال نماید.

پرسش ژرف اندیشانه: اگر ناخودآگاه نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به انتخاب های ما دارد، آیا مفهوم مسئولیت اخلاقی همچنان معتبر است؟

پاسخ از منظر اسلامی: بلی! مسئولیت اخلاقی در اسلام، نه بر پایه توهم "کنترل مطلق"، بلکه بر اساس توانایی نسبی انسان در بازاندیشی، انتخاب آگاهانه و تلاش برای تغییر در جهت خیر استوار است. قرآن کریم می فرماید: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» (رعد: ۱۱). این آیه، بر نقش محوری اراده و تلاش انسان در تغییر سرنوشت خود تاکید دارد. خداوند متعال، با اعطای نعمت عقل و قدرت انتخاب، راه هدایت و کمال را به انسان نشان داده و او را در قبال انتخاب هایش مسئول قرار داده است. این همان مفهوم "جهاد اکبر" در سنت اسلامی است: مبارزه دائمی با نفس اماره و تلاش برای تزکیه و تعالی روح، که با آگاهی از ظرفیت های درونی برای فجور و تقوا، معنا می یابد.


جمع بندی نهایی:

معمای آزادی اراده و تقدیر، همچنان یکی از چالش برانگیزترین مسائل در طول تاریخ تفکر بشری بوده است. بررسی دیدگاه های مختلف فلسفی، علمی و عرفانی نشان می دهد که انسان موجودی پیچیده است که در عین حال که تحت تاثیر عوامل جبری و ناخودآگاه قرار دارد، از ظرفیت انتخاب آگاهانه و مسئولیت اخلاقی نیز برخوردار است. انسان، همچون ناخدایی است که سکان کشتی وجود خود را در اقیانوس متلاطم هستی به دست گرفته است. اگرچه جریان های جبری و امواج ناخودآگاه می توانند مسیر او را تحت تاثیر قرار دهند، اما او با هدایت عقل، اراده و آگاهی همواره این امکان را دارد که مسیر خود را اصلاح کرده و به سوی ساحل سعادت و کمال رهنمون شود. این تلاش آگاهانه و مستمر برای انتخاب درست، جوهره انسانیت و معنای واقعی آزادی را رقم می زند.