بررسی تغییرات بصری قرص بالدار از خورشید بالدار مصری به فروهر ایرانی و تاثیرات هنری تمدن آشور

9 فروردین 1404 - خواندن 9 دقیقه - 396 بازدید


نویسنده : امید اسدی


نماد قرص بالدار یکی از کهن ترین و برجسته ترین نمادهای تمدن های باستانی خاورمیانه است که بیانگر ارتباط میان انسان، محیط و اشیاء در شکل گیری مفاهیم و معناها می باشد. این نماد ابتدا در مصر باستان، به عنوان خورشید بالدار و نماینده خدایان خورشیدی مانند رع-هرختی و آمون رع ظهور کرد. سپس به تمدن های بین النهرین، ایران و سوریه منتقل شد و در هر فرهنگ، با تغییراتی متناسب با ویژگی های آن تمدن، به نمادی از قدرت سلطنتی، محافظت الهی و باورهای مذهبی تبدیل گردید. این تغییرات نشان دهنده تعامل فرهنگی میان جوامع مختلف خاورمیانه در طول تاریخ است.در تمدن آشور، قرص بالدار به صورت نیم تنه ای از پادشاه که از دل گوی بالدار بیرون آمده بود، به عنوان نماد خدای بزرگ آشوری شناخته شد. این نقش بعدها الگویی برای اهورامزدا در ایران گردید و در هنر هخامنشی به عنوان نمادی ملی و دولتی ظاهر شد. فروهر یا نماد فر کیانی نیز که ارتباط نزدیکی با قرص بالدار دارد، در فرهنگ ایران زمین نمایانگر نور، روشنی و ذره ای از هستی اهورامزدا است. این نماد با قدمتی بیش از ۴۵۰۰ سال، پیام آور گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک است.

بر اساس نظریه وربیک (2005)، قرص بالدار نه تنها یک عنصر تزئینی بلکه واسطه ای برای تعامل میان انسان ها و اشیاء است که نشان دهنده ارتباط فرهنگی عمیق میان تمدن های مختلف می باشد. هایدگر نیز بر این باور است که معناهای حاصل از تجربه های انسانی در ارتباط با محیط پیرامون شکل می گیرند. بنابراین، قرص بالدار علاوه بر جنبه های اسطوره ای و مذهبی، بازتاب دهنده تعامل انسان با محیط خود است.این نماد در تمدن های مختلف نقش های متفاوتی داشته است؛ برای مثال، در بابل به عنوان نماد شمش، خدای خورشید و عدالت شناخته می شد؛ در مصر وظیفه متحد کردن سرزمین ها را بر عهده داشت؛ و در ایران به عنوان نشانه ای از شکوه خسروانی باقی مانده است.

پس از فتح بابل توسط ایرانیان در سال ۵۳۸ پیش از میلاد، نماد قرص بالدار به عنوان تجسم اهورامزدا، خدای شاهان هخامنشی، مورد استفاده قرار گرفت. این نماد که از گوی بالدار مصری الهام گرفته بود، با افزودن عناصری نظیر دم بین النهرینی و تبدیل مارهای اوراتوس به نوارها، ویژگی های تازه ای یافت که احتمالا از هنر آشوری اقتباس شده بود. این تغییرات نشان دهنده ی تاثیر متقابل جریان های فرهنگی و اجتماعی در شکل گیری این نماد است

با این حال، بررسی نماد قرص بالدار تنها به عنوان یک عنصر بصری نمی تواند معنای کامل آن را آشکار کند. همان طور که دازاین تنها در ارتباط با دیگر دازاین ها معنا می یابد، قرص بالدار نیز باید در بستر تاریخی و اجتماعی خود تحلیل شود. این نماد نه تنها محصول شرایط فرهنگی و اجتماعی زمان خود بود، بلکه خود نیز عاملی برای ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی جدید محسوب می شد. به بیان دیگر، قرص بالدار در هنر هخامنشی نقشی دوگانه داشت: هم نمایانگر قدرت الهی و حمایت آسمانی از شاهنشاه بود و هم ابزاری برای تقویت مشروعیت سیاسی و اجتماعی هخامنشیان.نقش مایه های تخت جمشید، به ویژه تصویر شاه قهرمان، بازتابی از تعامل میان انسان و نیروهای الهی است. در هنر هخامنشی، شاه نه تنها نمادی از قدرت سیاسی، بلکه نماینده ای از ارتباط با نیروهای ماورایی و معنوی محسوب می شود. نقش برجسته هایی مانند قرص خورشید بالدار که اهورامزدا را بر فراز شاه نشان می دهد، مشروعیت الهی قدرت شاهان را برجسته می کند. این نمادگرایی، شاه را واسطه ای میان جهان انسانی و الهی معرفی کرده و او را به شخصیتی فراتر از محدودیت های انسانی تبدیل می کند.


تصویر:1. فروهر



در تمدن های باستانی، نمادگرایی ابزاری برای بیان مفاهیم پیچیده بوده است. در تخت جمشید، اجرام آسمانی چون خورشید و ماه به دلیل جایگاه ناشناخته شان در طبیعت، نقش کلیدی در نمادپردازی داشتند. خورشید به عنوان منبع حیات و نور، اغلب با قدرت شاهان مرتبط می شد؛ این ارتباط نشان دهنده تلاش بشر برای معنا بخشیدن به جهان پیرامون خود است. این مفهوم با دیدگاه هایدگر نیز همخوانی دارد؛ چراکه ابزارها و نمادها هر دو واسطه ای برای ارتباط انسان با جهان محسوب می شوند.

هنر هخامنشی با تصویرسازی هایی مانند نبرد شاه با موجودات فوق طبیعی، شاه را به عنوان نیرویی ابرانسانی به تصویر می کشد. این نوع تصویرسازی در تضاد با هنر آشوری است که در آن، مبارزه با نیروهای ماورایی تنها به ایزدان اختصاص داشت. چنین تفاوتی بیانگر نگاه ویژه هخامنشیان به مقام شاه است؛ فردی که به طور مستقیم در مبارزه با نیروهای اهریمنی مشارکت دارد.

نماد فروهر و خورشید، دو عنصر برجسته در فرهنگ و باورهای ایرانی هستند که به مرور زمان جایگاهی خاص در ناخودآگاه جمعی این ملت یافته اند. نماد فروهر با پیکر بالدار خود، ارتباط با آسمان، گردش زمان و کیهان را نشان می دهد و از منظر قدسی به عالم ماوراء رجوع دارد. این نماد تاریخی، از لایه های ذهن تراوش کرده و در طول زمان از شکل انتزاعی خود خارج شده و به صورتی مادی و تجسمی درآمده است.خورشید نیز در فرهنگ ایرانی، به ویژه در دوران کشاورزی باستان، به عنوان منبع باروری و انرژی مورد ستایش قرار گرفته است. خاصیت درمانی و گندزدایی خورشید باعث شده نقش آن در سلامت انسان ها، جانوران و گیاهان برجسته باشد. پرستش خورشید و ماه در دوره هایی از تاریخ بشر نشان دهنده اهمیت این اجرام آسمانی در زندگی انسان ها بوده است.

نماد فروهر همچنین با عناصر حیوانی مانند شاهین و شیر، قدرت زمینی الهه های باستانی همچون آناهیتا را نمایان می کند. حلقه میانی این نماد نیز جاودانگی روح و چرخه بی پایان زمان را تداعی می کند؛ مفهومی که مشابه نگاه ایرانیان به خورشید به عنوان منبع زندگی و حرکت است.


تصویر:2. معرفی اجزاء فروهر


فروهر دارای شش جزء است:


  • صورت یک پیرمرد نورانی.
  • دو دست به سمت بالا، نشانی از ستایش پروردگار؛ در این تصویر، در دست ها شی ای قرار دارد.
  • دو بال سه طبقه: اندیشه، گفتار و کردار نیک.
  • حلقه ی دایره شکل در کمرگاه نگاره.
  • دو رشته که از میان حلقه ی دایره شکل به طرف پایین آویزان است.
  • دامن فروهر که دارای سه قسمت است و نشان از به زیر افکندن اندیشه، گفتار و کردار بد دارد.
  • تک تک این اجزاء در تجسم بخشی شکل ظاهری فرشته حضور دارند.


تحول مفاهیم دینی و تصویری در تاریخ هنر ایران، از ترکیب نمادهای آیینی ایران باستان با باورهای اسلامی ناشی شده است. در آیین های پیش از اسلام، نمادهایی چون گاو (سمبل آناهیتا)، شیر، و پرنده شکاری مانند عقاب یا شاهین (سمبل میترا) جایگاه برجسته ای داشتند. این نمادها پس از اسلام به شکل فرشتگان مقرب بازتاب یافتند؛ فرشتگانی همچون جبرئیل (آورنده وحی)، میکائیل (آماده کننده روزی)، عزرائیل (فرشته مرگ)، و اسرافیل (فرشته داوری آخر)، که حاملان عرش الهی معرفی شده اند. همچنین تطابق نمادهای خورشید و ماهی با ایزدان باستانی نشان دهنده استمرار ارتباط نمادین با قدرت آسمانی است؛ خورشید به عنوان مظهر شکوه و سلطنت در باورهای ایرانی جایگاه ویژه ای داشت و تاج شاهان با شعاع نور و بال تزئین می شد.


در هنر اسلامی، این نمادها همچنان زنده مانده اند. چهار فرشته حامل عرش الهی به شکل انسان بالدار، گاو، عقاب یا باز، و شیر افسانه ای تصویر شده اند؛ شباهت هایی که ریشه در نمادهای آیینی ایران باستان دارند. نگاره فروهر نیز شباهت هایی با تصویر فرشتگان اسلامی دارد؛ هرچند جنسیت مشخصی ندارد اما ویژگی های مردانه را حفظ کرده است. این پیوندها بیانگر ارتباط عمیق میان اساطیر ایرانی پیش از اسلام و باورهای دینی پس از آن هستند.


ایرانیان توانستند هنر نقاشی و نمادپردازی خود را حتی در دوران اسلامی حفظ کنند، با تاکید بر نقش انسان و حیوانات افسانه ای مانند شیر، گاو، و عقاب. این نقوش نه تنها در هنر ایرانی بلکه در ترکیب بندی های بصری مسیحیان نیز تاثیر گذاشتند؛ به ویژه در نمادهای انجیل نویسان شامل شیر (مرقس)، عقاب (یوحنا)، گوساله یا گاو (لوقا) و فرشته (متی). این تصاویر از دوران نوسنگی آغاز شده اند و اغلب خورشید را به شکل قرصی دایره ای با پرتوهایی ساطع نشان می دادند که نمادی از قدرت آسمانی و ارتباط انسان با کیهان بود..




 

منابع :

- استوار, فیروزه و عتیقه چی, نسرین . (1403). سیر تحول نمادهای خورشید و ماه در هنر ایران باستان (با تاکید بر هنر ساسانی). فصلنامه مطالعات هنر, 3(1), 117-141. doi: 10.22083/ssa.2025.494508.1055

- اسماعیل زاده, معصومه و سلیمانی, بهزاد . (1403). شاخص های بهبود ارتباط انسان و اشیاء از منظر هستی شناسی اشیاء هایدگر. باغ نظر, 21(137), 23-36. doi: 10.22034/bagh.2024.455023.5598

- کیانمهر قباد، میرجعفری حسین، پشوتنی زاده آزاده. نقش فرشته در فرش ایران . نشریه علمی گلجام. ۱۳۸۹; ۶ (۱۵) :۳۹-۵۴