رابطه بین طلاق عاطفی و خشونت در بین خانواده ها

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 3,160

فایل این مقاله در 9 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

KPVNC01_011

تاریخ نمایه سازی: 26 مرداد 1397

چکیده مقاله:

خانواده واژه ای پرمعناست که وقتی به آن فکر می کنیم، موجی از احساس و عاطفه را در ما برمی انگیزد. خانواده جایگاه آسایش و آرامش و اولین نهاد اجتماعی و بنیان جامعه است. درفرهنگ اسلامی، خانواده به مثابه نهادی مقدس، بیشترین مسیولیت را در تربیت، تعالی و عادت انسان بر عهده دارد. اساس تشکیل خانواده و ازدواج در نظام الهی رسیدن به آرامش روان، آسایش خاطر، پیمودن طریق رشد، رسیدن به کمال انسانی و تقرب الهی است. در همین راستا نیز یکی از مسایل اجتماعی که خانواده ها را درگیر ساخته است موضوع طلاق و جدایی می باشد که عامل بسیاری از آسیب ها و ناهنجاریهای اجتماعی هست. طلاق هم می تواند صورت آشکار و رسمی به خود گیرد که طی آن خانواده فرو می پاشد و هم می تواند صورت پنهان به خود گیرد که در نتیجه آن ، خانواده صرفا ساختار بیرونی اش حفظ می شود ولی در واقع از درون تهی می باشد. در این حالت، زوجین بنا به ضرورت و اجبار با همدیگر زندگی می کنند ولی روابط عاطفی سازنده و مناسبی ندارند. وجود زن و شوهر در این خانواده ها بدون هیچ احساس و عاطفه ای به همدیگر و عدم اعتماد به هم از دلایل تاثیرگذاری هستند که منجر به پدیده ای جدید به نام طلاق عاطفی شده اند. به عبارت دیگر در بسیاری از موارد به دلیل موانع فرهنگی، ارزشی، معنوی، موقعیتی و قانونی خاص طلاق آشکار نمی شود. این نوع طلاق زوجین فقط زیر یک سقف زندگی می کنند، در حالی که سایر ارتباط های بین آنها یا کاملا قطع شده و یا بدون میل و رضایت است. زوجین مبتلا ممکن است سال ها در زیر یک سقف با حداقل ارتباط( حتی ارتباط کلامی) بهترین ایام عمر خود را تلف کنند و این پیامد می تواند در افزایش خشونت های خانوادگی تاثیرگذار باشد و فرزندان و والدین را درگیر نماید. برهمین اساس هدف از انجام این پژوهش تعیین تاثیر طلاق عاطفی بر خشونت در بین خانواده ها می باشد و سوال اصلی این است که آیا طلاق عاطفی می تواند بر خشونت تاثیر گذار باشد روش بررسی این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با رویکرد پیمایشی بوده است که در بین خانواده های شهرستان سنندج صورت گرفته است که از بین آنها تعداد 200 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که بر اساس پرسشنامه های استاندارد شده طلاق عاطفی پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن و پرسشنامه بی ثباتی ازدواج ادواردز و همکاران برای سنحش طلاق عاطفی و از پرسشنامه پرخاشگری باس و پری برای سنجش وضعیت پرخاشگری استفاده شد. داده ها در پایان در نرم افزار SPSS 20 وارد شده و در دو بخش توصیفی و استنباطی داده ها تحلیل گشت. یافته ها بیانگر این موضوع است که رابطه مثبت و معناداری بین طلاق عاطفی و خشونت در بین خانواده ها وجود دارد. از نظر وضعیت طلاق عاطفی نیز وضعیت زوجین مناسب نبوده و میزان گرایش به سمت طلاق عاطفی بالاتر از میانگین فرضی جامعه می باشد. بین بی ثباتی ازدواج و گرایش به سمت طلاق عاطفی نیز همبستگی مثبت و معنی داری وجود دارد. یکی از پیامدهای نوپدید که کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به نوعی مغفول بوده طلاق عاطفی می باشد و آمار منسجمی در این زمینه نیز در دست نمی باشد بر همین اساس ارتقای سطح خانواده ها و افزایش نشاط و ایجاد همبستگی یکی از برنامه هایی است که در کاهش روند طلاق عاطفی می تواند تاثیرگذار باشد.

نویسندگان

حبیب الله حسن زاده

مدیر پژوهش جمعیت همیاران سلامت روان اجتماعی کشور، تهران، ایران