تحلیل عملکرد دولت چین در خصوص خاورمیانه از منظر حقوق بین الملل و مکتب نیوهیون
1- تاریخچه
روابط چین با کشورهای خاورمیانه از تاریخچه بسیار عمیقی برخوردار است. به طور محسوس می توان ریشه روابط مذکور را از دوران نقش آفرینی جاده ابریشم مورد بررسی قرار داد. این جاده بستر مهمی برای صادرات اقلام و کالاهایی از جمله ابریشم، کاغذ، چای و چینی آلات از چین به خاورمیانه و متعاقبا بستر مهمی برای صادرات اقلام و کالاهایی از جمله ادویه، عطر، جواهرات و محصولات کشاوزی از خاورمیانه به چین بود. اگرچه به واسطه جاده ابریشم روابط تجاری گسترده ای بین چین و خاورمیانه برقرار شد اما نباید از نقش این جاده در خصوص تبادل دستاوردهای علمی نظیر انتقال علم پزشکی، نجوم، ریاضی و ایضا انتقال دین، هنر و فرهنگ غافل بود. مثلا در قرن هفتم میلادی و همزمان با حکمرانی سلسله تانگ بر کشور چین، دین اسلام به واسطه تجار عرب و ایرانی مسلمان وارد چین و متعاقبا و در قرن هشتم میلادی فناوری تولید کاغذ نازک از چین وارد خاورمیانه شد.
در دوران جنگ سرد چین تلاش می کرد که با تکیه بر اصول ضد امپریالیسم از نفوذ ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در کشورهای تازه تاسیس و جدیدا استقلال یافته خاورمیانه حمایت کند. مثلا این کشور از دهه 60 میلادی به ارائه آموزش و ارسال تسلیحات نظامی سبک به گروه فتح در فلسطین پرداخت که این کمک ها منجر به تقویت بنیه نظامی این گروه در برابر اسرائیل شد. در همین دهه چین با هدف جلوگیری از نفوذ غرب در یمن مبادرت به ارسال تسلیحات نظامی به این کشور نمود. لازم به ذکر است که نقش آفرینی همزمان و گسترده اتحاد جماهیر شوروی در این حوزه باعث شد که کمک های ذاتا محدود چین کمرنگ جلوه کند. در زمان ریاست جمهوری جمال عبدالناصر به عنوان دومین رئیس جمهور این کشور و اتخاذ سیاست های انزواگرایانه از جانب دولت او، چین به عنوان یک کشور ضد امپریالیسم توانست روابط نزدیکی با مصر برقرار کند. تا پایان جنگ سرد سیاست های چین در خاورمیانه ظاهرا بر اصل عدم مداخله استوار بود اما در عمل این کشور تلاش داشت که از طریق حمایت های اقتصادی، سیاسی و نظامی هدفمند و نه چندان محسوس، نفوذ خود در خاورمیانه را در برابر ایالات متحده آمریکا تقویت کند. در کنار رویه مذکور، این کشور با بهره از ابزار رسانه جهت ترویج ایدئولوژی ضدامپرالیستی توانست به یک متحد قابل اعتماد برای خاورمیانه در برابر غرب تبدیل شود.
با پایان جنگ سرد روابط چین با کشورهای خاورمیانه در حوزه تجارت و انتقال انرژی بسیار گسترده شد. از دهه 90 میلادی به بعد و متعاقب نیاز مبرم چین به نفت و گاز برای رشد سریع اقتصادی، بسیاری از کشورهای خاورمیانه به یک شریک استراتژیک برای چین تبدیل شدند. از طرفی با توجه به نقش آفرینی برخی از کشورهای خاورمیانه در طرح یک کمربند/یک راه، چین مجبور بود که زیرساخت هایی در این کشورها را تقویت کند. توسعه زیرساخت های بندر جاسک ذیل توافق 25 ساله با ایران، ساخت نیروگاه های برق متعدد در عراق، ساخت تاسیسات آب شیرین کن در عربستان، ساخت نیروگاه برق خورشیدی در امارات متحده عربی و توسعه بنادر عمان از جمله مواردی است که توانسته طی پنج سال اخیر نفوذ چین در منطقه را افزون کند و در حال حاضر خاورمیانه یکی از اولویت های سیاست خارجی چین محسوب می شود.
2- تحلیل عملکرد چین در خاورمیانه
به طور کلی می توان گفت که روابط چین با کشورهای خاورمیانه حداقل ذیل یکی از سه محور کلیدی انرژی، طرح یک کمربند/یک راه و همکاری های امنیتی قابل بررسی است.
2-1- انرژی: ستون اصلی روابط
چین به عنوان بزرگ ترین واردکننده نفت و گاز در جهان شدیدا به ذخایر نفتی و گازی خاورمیانه نیازمند است. بر اساس گزارش سال 2024 آژانس ملی آمار چی»، در سال 2023 این کشور روزانه حدود 10 میلیون بشکه نفت و 260 میلیون متر مکعب گاز طبیعی وارد کرده است که از این مقدار حدود 49% از محل کشورهای خاورمیانه تامین شده بود. عربستان سعودی، عراق، امارات متحده عربی، و ایران به ترتیب از بزرگ ترین تامین کنندگان نفت چین در منطقه خاورمیانه محسوب می شوند. در سال 2022 و 2023 چین قراردادهای بلندمدتی جهت خرید نفت و گاز عربستان با شرکت دولتی آرامکو منعقد کرد و بر اساس برخی از آمارها در حال حاضر این کشور حدود 17% از نفت و گاز مورد نیاز چین را تامین می کند. توافق 25 ساله چین و ایران که در سال 2021 به امضاء رسید و ذیل روابط انرژی محور این دو کشور قابل بررسی است باعث تغییر جایگاه ایران در سیاست خارجی چین شد. توافق مذکور شامل سرمایه گذاری چین در حوزه هایی از جمله تقویت زیرساخت های انتقال نفت و گاز ایران است. در این قرارداد و دقیقا مشابه با بسیاری از قراردادهای چین با کشورهای خاورمیانه، ایران بخش زیادی از این سرمایه گذاری مذکور را با انتقال نفت و گاز پرداخت خواهد کرد.
2-2- طرح یک کمربند/یک راه: توسعه زیرساخت ها و پیوند اقتصادی
در سال 2013 رئیس جمهور وقت چین طی یک سخنرانی در دانشگاه نظربایف واقع در شهر آستانه، پایتخت کشور قزاقستان صراحتا اعلام کرد که طرح یک کمربند/یک راه به عنوان نسخه مدرن جاده ابریشم سنتی، اصلی ترین محور سیاست خاجی چین محسوب می شود. این طرح که از طریق کریدورهای مختلف زمینی و دریایی ارتباط چین با بسیاری از کشورهای جهان را برقرار می کند از حیث جغرافیایی خاورمیانه و ایران را در مرکز خود قرار خواهد داد. گزافه نیست اگر گفته شود که چین از محل اجرای این طرح بلندپروازانه و اقتدارگرایانه به دنبال کاهش نقش و نفوذ سنتی آمریکا در جهان و خصوصا خاورمیانه و تقویت نقش خود در این منطقه است.
2-3- همکاری های امنیتی و نظامی: تامین ثبات منطقه ای
همانطور که گفته شد کشور چین مقدار قابل توجهی از نفت و گاز مورد نیاز خود را از محل کشورهای خاورمیانه تامین می کند. بسیاری از این کشورها بستر بحران هایی نظیر جنگ و یا تغییر نظام سیاسی هستند و این مسئله یک چالش برای تامین نفت و گاز محسوب می شود. از طرفی وجود امنیت نسبی در خاورمیانه برای اجرای طرح یک کمربند/یک راه ضروری به نظر می رسد. در این زمینه می توان به انفجار لوله های انتقال نفت و گاز واقع در منطقه کشمیر در سال 2021 اشاره کرد که طی آن پاکستان و هند تلاش کردند تا یکدیگر را محکوم کنند. شواهدی مبنی بر فروش دوربین های امنیتی به امارات متحده عربی و فروش تکنولوژی ساخت پهپادهای نظامی به عربستان سعودی توسط چین وجود دارد. پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، چین جهت جلوگیری از تهدیدات تروریستی روابط نزدیکی با طالبان برقرار کرد که از این جهت متحمل نقدهای حقوق بشری زیادی از جانب ایالات متحده آمریکا، هند، سازمان عفو بین الملل و مردمان افغانستان شد. مثلا ایالات متحده آمریکا بر تاثیر این تعاملات در مشروعیت بخشی به طالبان تاکید داشت. مع الوصف این کشور در مذاکرات خود با طالبان تاکید کرده که افغانستان نباید به پناهگاهی برای فعالیت گروه های افراطی که امنیت منطقه و منافع چین را تهدید می کنند تبدیل شود اما نباید از نظر دور داشت که این نزدیکی تا حد زیادی از جهت بهره برداری بی دردسر چین از منابع معدنی افغانستان نظیر معادن لیتیوم است و ایالات متحده آمریکا نیز با علم بر همین مسئله سفارت خود در افغانستان را مجدادا بازگشایی نمود. با این حال مسائلی از جمله تنش های نظامی ایران و اسرائیل، اعتراضات در برخی از کشورهای عربی موسوم به بهار عربی دوم و حضور نظامی آمریکا در برخی از کشورهای خاورمیانه چالش هایی اساسی در پیش روی چین محسوب می شوند.
3- تحلیل عملکرد چین از منظر حقوق بین الملل و مکتب نیوهیون
*- تلاش جهت حفظ توازن روابط اصلی ترین مشخصه روابط چین با کشورهای خاورمیانه است. در دسامبر سال 2022 میلادی ریاض میزبان یک نشست بین مقامات چین و سران کشورهای عربی بود که به موجب آن توافقات دوجانبه زیادی بین چین و کشورهای عربی در حوزه های مختلف از جمله تجارت، فناوری، انرژی و زیرساختی منعقد شد. در همین نشست رئیس جمهور وقت چین بر لزوم به استقرار ثبات در منطقه خاورمیانه تاکید کرد. چین تلاش نمود که روابط دیپلماتیک عربستان و ایران را که از سال 2016 میلادی و به دنبال واقعه اعدام نمر الباقر نمر و حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد قطع شده بود بهبود بخشد. لذا در سال 2023 میلادی پکن میزبان مقامات دو کشور برای مذاکراتی شد که نتیجتا ختم به توافق طرفین در خصوص سه مسئله ازسرگیری روابط دیپلماتیک، احترام به حقوق متقابل و همکاری در حوزه های اقتصادی و امنیتی گشت. ماده 33 منشور ملل متحد به مسئله روش های مسالمت آمیز حل و فصل اختلافات از جمله میانجی گری اشاره می کند و بدین صورت چین موفق شد که یک میانجی گری موفق را در کارنامه خود ثبت کند.
*- عملکرد چین در خاورمیانه از منظر بهره گیری از حق وتو جالب توجه است. برای مطالعه موردی به کشور سوریه اشاره می کنیم. چین با استناد به اینکه قطعنامه مورخ 4 فوریه 2012(بدون شماره) شورای امنیت که به موجب آن تحریم های هدفمندی علیه دولت بشاراسد وضع می شد را «تلاشی برای مداخله در امور داخلی سوریه» تعبیر نمود و آن را وتو کرد. این کشور با این استدلال که صدور قطعنامه 22 می 2014 شورا که به موجب آن وضعیت سوریه به دیوان کیفری بین المللی ارجاع می شد را «یک راه حل سیاسی برای خروج از بحران» ندانست و با تاکید بر لزوم انجام مذاکرات، قطعنامه مذکور را در همان سال وتو کرد. همچنین مقامات پکن با این استناد که استفاده سوریه از سلاح شیمیایی بر پایه گزارش های غیرموثق است از حق وتو خود در خصوص قطعنامه 28 فوریه سال 2017 که به موجب آن تحریم هایی علیه سوریه وضع می شد استفاده کرد. ماده 24 منشور ملل متحد وظیفه اصلی حفظ صلح و امنیت بین المللی را بر عهده شورای امنیت گذاشته است. بر فرض صحت و پذیرش کلیه ادعای چین مبنی بر برتری مذاکرات بر اقدامات تنبیهی، نیک واضح است که نوع این استفاده این کشور از حق وتو خصوصا از سال 2010 میلادی به بعد جنبه استراتژیک داشته و نه جنبه ای منبعث از تعهدات منشوری. با این حال این پرسش قابل طرح است که اصولا مبنای استفاده از حق وتو کدام یک از کشورهای عضو دائم شورای امنیت خلاف این رویه چین بوده است؟!
*- چین به عنوان یکی از طرفین برجام نقش فعالی در حصول توافق مذکور از خود بر جای گذاشت اما عملکرد این کشور پس از خروج آمریکا جالب توجه است. همزمان با محرز شدن قصد آمریکا مبنی بر خروج از برجام، چین تلاش هایی ولو نمادین جهت منصرف کردن آمریکا از اجرایی کردن تصمیمش انجام داد اما متعاقب خروج آمریکا از برجام، چین با همکاری روسیه و کشورهای اروپایی بر اعتبار برجام و اجرای تعهدات خویش نسبت به ایران تاکید کرد که این مسئله را می توان در حکم گزاره ای مبنی بر پایبندی چین به اصل لزوم وفای به عهد در حقوق بین الملل دانست.
* از منظر مکتب نیوهیون حقوق بشر و مصادیق حقوق بشری جزو اصول غیرقابل نقض محسوب می شود. فروش تسلیحات نظامی به ایران، عربستان و ترکیه که به ترتیب رویای رهبری جهان اهل تشیع و تسنن را در سر می پرورانند می تواند توازن قدرت را بر هم زده و زمینه ساز بروز جنگ هایی شود که طی آن باید شاهد نقض عالی ترین مصداق از حقوق بشر یعنی حق حیات باشیم.
*- از منظر مکتب نیوهیون قدرتگرایی صرف محل انتقاد است. بر خلاف ایالات متحده آمریکا که با قدرت گرایی صرف موفق به ورود به کشورهای افغانستان و عراق شد چین با اتخاذ یک ریکرد نرم، منعطف و اقتدارگرایانه توانست که به مرور زمان اعتماد بسیاری از کشورهای خاورمیانه را جلب نماید.
*- هدف اصلی چین رشد اقتصادی است و تضمین تامین امنیت انرژی نقش مهمی در تحقق این هدف ایفا می کند. چندقطبی بودن فعلی خاورمیانه از منظر امنیتی ابدا به نفع چین ارزیابی نمی شود. لذا لازم است که این کشور با یک دیدگاه پراگماتیسمی منبعث از آموزه های مکتب نیوهیون به دنبال راه حلی باشد که به صورت همه جانبه و طولانی مدت امنیت منطقه را تامین کند.