رضا کریم پور کاسین
2 یادداشت منتشر شدهتحلیل وضعیت کنونی نظام آموزش و پرورش با تاکید بر چالش های ساختاری، انگیزشی و منابع انسانی
بررسی های میدانی و مشاهدات تجربی نشان می دهد که در سال های اخیر، تعامل میان معلمان و دانش آموزان در محیط های آموزشی دچار افت محسوس شده است. این کاهش تعامل موثر، به گونه ای است که حضور فیزیکی در مدرسه اغلب نه از روی انگیزه یادگیری، بلکه صرفا به منظور جلوگیری از ثبت غیبت صورت می گیرد. چنین وضعیتی بیانگر نوعی بی انگیزگی متقابل و کاهش تعلق خاطر به نهاد مدرسه است.
فضای فیزیکی و زیرساخت های آموزشی مدارس، عمدتا متعلق به دو تا سه دهه گذشته بوده و فاقد جذابیت های لازم برای نسل جدید دانش آموزان است. در بسیاری از موارد، شیوه تدریس همچنان مبتنی بر روش های سنتی نظیر سخنرانی یک سویه معلم با استفاده از تخته و ماژیک است و بهره گیری از فناوری های نوین آموزشی، که در کشورهای توسعه یافته رایج است، در مدارس کشور مشاهده نمی شود.
از سوی دیگر، جایگاه اجتماعی و حرفه ای معلمان نیز دچار تزلزل شده است. کاهش احترام متقابل میان معلم و دانش آموز، به بروز رفتارهای نامتعارف در کلاس منجر شده که در نهایت، انگیزه معلمان برای ایفای نقش آموزشی را تحت تاثیر قرار داده است. این امر موجب شده تا برخی معلمان از اعمال ارزیابی های دقیق خودداری کنند و صرفا به اعطای نمرات حداقلی برای عبور دانش آموزان از مراحل تحصیلی بسنده نمایند. پیامد این رویکرد، کاهش میانگین نمرات در آزمون های نهایی و افت کیفیت آموزشی در سطح ملی است.
نظام آموزش و پرورش، در ظاهر همچنان پابرجاست، اما موتور محرکه آن که نیروی انسانی متخصص و متعهد است، دچار فرسایش شده و روح پویای آن از بین رفته است. معلمان باسواد و توانمند، به دلیل مشاهده وضعیت نامطلوب همکاران باسابقه، انگیزه ای برای مشارکت فعال در فرآیند یاددهی-یادگیری ندارند و اغلب به قرائت مستقیم متون درسی بسنده می کنند. این وضعیت تا پایان دوره تعهد استخدامی ادامه می یابد و پس از آن، بسیاری از افراد ترجیح می دهند از سیستم خارج شوند.
در حال حاضر، بخش قابل توجهی از ورودی های جدید به حرفه معلمی، افرادی هستند که به دلیل محدودیت های سنی یا عدم امکان جذب در سایر حوزه های شغلی، به آموزش و پرورش روی آورده اند. در مواردی، افراد با مدارک تحصیلی نامرتبط نظیر مهندسی جوشکاری یا باغبانی، به عنوان معلم ابتدایی مشغول به کار شده اند. همچنین، فارغ التحصیلان دانشگاه های تربیت معلم نیز با خرید تعهد یا پس از پایان دوره، از ادامه فعالیت در آموزش و پرورش انصراف می دهند که این امر ناشی از مشکلات معیشتی و کاهش منزلت اجتماعی این حرفه است.
با توجه به روند فعلی، پیش بینی می شود که در افق پنج ساله، نظام آموزش و پرورش با بحران جدی در تامین نیروی انسانی متخصص مواجه شود. در چنین شرایطی، احتمالا تنها افرادی با تخصص های غیرمرتبط و فاقد صلاحیت حرفه ای، به عنوان معلم در مدارس فعالیت خواهند داشت که این امر تبعات گسترده ای برای کیفیت آموزش در کشور به همراه خواهد داشت.