"گیوم آپولی نر و شعر پل میرابو"
گیوم آپولی نر[Guillaume Apollnaire] (۱۸۸۰_۱۹۱۸)
"گیوم آپولی نر" را "سردار اندیشه ی امروزین" لقب داده اند و درباره اش نوشته اند: "وی توانسته بود دریابد که درست به خلاف آنچه ناتوانایان ادعا دارند، هیچ چیز گفته نشده است و خود او نمونه ی برجسته ای بود و این نکته را خوب نشان داد."
به سال ۱۸۸۰ به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در جنوب فرانسه سفرهای بسیار به کشورهای دیگر اروپایی کرد و بسیار زود، کار بانک را ترک گفت و به روزنامه نگاری و ادبیات پرداخت. در جنگ جهانی اول، به عنوان داوطلب وارد شد و در یکی از جنگ ها بر اثر انفجار خمپاره، سرش زخمی گردید و بر اثر آن زخم به سال ۱۹۱۸ درگذشت و در همان روزهایی که فرانسه، پایان جنگ را جشن می گرفت پیکر بی جان وی را به گورستان می بردند. بدین گونه جنگ، نابغه ای بزرگ را از دنیای ادب ربود و به خاک سپرد.
آپولی نر پیشرو بسیاری از شیوه های ادبی قرن اخیر فرانسه است. کلمه ی سورئالیسم را "پیر آلبر بیرو" و وی نخستین بار به زبان خامه آوردند و او کوشید شعر را از قید رمانتیسم و سمبولیسم رها سازد و با حذف هرگونه پیوند منطقی میان عبارات و کلمات در پی آن برآمد که احساس های عینی را خاصه به حالت خام ثبت کند و آنها را با القا و ایهام به دیگران منتقل سازد. در این گونه اشعار، گذشته و حال و آینده به هم آمیخته است.
تاثیر آپولی نر بر روی جوانان نسل خویش بسیار عظیم بود، و از جمله نوآوری های دیگر آپولی نر در شعر فرانسه آن بود که به رواج نوعی شعر مصور برخاست، موسوم به کالی گرام "calligrammes" که در کشور فرانسه ابتکار جالب به شمار رفت.
"پل میرابو"
زیر پل میرابو، رود سن و عشق های ما در گذرند
آیا باید به یاد آورم؟
همواره شادی از پی رنج فرا می رسد
شب فرا رسد، ساعت ضربه آغازد
روزها می گذرد و من بر جا می مانم
دست ها در دست روبروی هم بایستیم
در حالی که زیر پل بازوان ما
موج خسته ی نگاه های دائمی می گذرد
شب فرا رسد، ساعت ضربه آغازد
روزها می گذرد و من بر جا می مانم
عشق مانند این آب روان می گذرد
عشق می گذرد
زندگی چه کند است
و امیدواری چه تند
شب فرا رسد، ساعت ضرب آغازد
روزها می گذرد و من برجا می مانم
روزها می گذرد و هفته ها نیز
نه زمان گذشته و نه عشق ها هیچ یک باز نمی گردد.
زیر پل میرابو رود سن می گذرد
شب فرا رسد، ساعت ضربه آغازد
روزها می گذرد و من بر جا می مانم.
✍️امیرمحمد جودی ثمرین