حسنا محمدزاده
دكتراي زبان و ادبيات فارسي، شاعر، منتقد ادبي، پژوهشگر شعر معاصر و نظريه هاي ادبي غربي
10 یادداشت منتشر شدهغلبه عرفان در شعر خط خون سید علی موسوی گرمارودی
به واقعه عاشورا می توان از چهار منظر سوگ، حماسه، پیام و عرفان نگریست. آنچه محتوای غالب اشعار عاشورایی را به سمت خود متمایل کرده است، سوگ است چنانکه در ابتدای این مطلب به آن پرداخته شد. حماسه های رقم خورده در واقعه عاشورا هم تاحدودی دست آویز شاعران در سرودن اشعار عاشورایی بوده است. در مقابل اینها به پیام عاشورا برای جهان و انسان، کمتر پرداخته شده است و از آن هم مغفول تر، توجه به عرفان و زیر و بم آن در واقعه عاشورا است. یکی از زوایای پنهان شعر «خط خون» گرمارودی اشاره به عرفان و شخصیت عرفانی امام حسین(ع) و فناء فی الله اوست. «فنا» و «بقا» دو اصطلاح کلیدی در عرفان اسلامی است. بر کسی پوشیده نیست که امام حسین (ع) بارزترین نماد برای این دو مفهوم است. چه کسی می تواند زیباتر از او مظهر فناء فی الله باشد؟ چه کسی را می شناسیم که در لحظه وصال، از هستی مادی اش، چیزی باقی نمانده باشد؟! و همین است رمز ماندگاری قیام عاشورا؛ هرچیز که به اصل، وصل شد ماندگار می شود و امام حسین باقی بالله است. پس وقتی گرمارودی در وصف امام حسین(ع) او را «نماز»، «نیت»، «یگانه» و «وحدت» می خواند کفر نگفته است:
تو، راز مرگ را گشودی/ کدام گره، با ناخن عزم تو وا نشد؟/ شرف، به دنبال تو/ لابه کنان می دود/ تو، فراتر از حمیتی/ نمازی، نیتی/ یگانه ای، وحدتی
برخی با استناد به همین بند و اشارات دیگری در شعر «خط خون» مدعی اند که گرمارودی، گاهی خط قرمزهای دینی را زیر پا گذاشته شده و ترک ادب شرعی کرده است و مقام امام حسین و یاران ایشان را تا حد خداوند متعال بالا برده است. چنان که درباره شعر گرمارودی گفته اند: «گاهی از عرف و هنجار عقاید دینی و مذهب تشیع خارج شده است. این مسئله فقط به همین موارد که برشمرده شد محدود نمی شود، بلکه در بخشی از شعر، با صراحت بیشتر این مورد به چشم می خورد:
تو فراتر از حمیتی
نمازی، نیتی
یگانه ای، وحدتی
اگر نگاهی حداکثری و محتاطانه به ایدئولوژی اسلامی وجود داشته باشد، می توان گفت این ابیات به مرز ترک ادب شرعی نزدیک شده است و در آن صفات الهی به امام حسین (ع) نسبت داده شده است.»[1] برای آشکارشدن مساله و پی بردن به عمق نگاه شاعر، و برطرف کردن اتهام «ترک ادب شرعی» بد نیست نگاهی به مفهوم یگانگی و وحدت در تاریخچه شعر عرفانی داشته باشیم. عطار در منطق الطیر با استفاده از تشابه لفظی دو کلمه سی مرغ و سیمرغ، به توصیف باریکترین ترین تجربه عرفانی که تحقق حضور یکی در دو است، می پردازد و راز دشوار حضور در برابر خویش یا رب خویش را به رساترین وجه ممکن نشان می دهد. مرغان بعد از این تجربه عرفانی، سی مرغ را سیمرغ و سیمرغ را سی مرغ می بینند؛ در واقع سیمرغ آیینه ایست که مرغان خودشان را در آن می بینند و این همان تحقق معنی «من عرف نفسه فقد عرف ربه» است. تقی پورنامداریان در این مورد می گوید: «دیدار با خود، به منزله دیدار با معشوقی زیبا روست که منجر به عشق می شود، عشق پر شور عارفانه به معشوقی که همان حق یا رب شخصی یا من برتر و آسمانی است. حتی اگر مویی میان دو همدم وجود داشته باشد حجاب است، خلوت دیدار زمانی دست می دهد که از هر چه داری خود باز کنی و ترک عادت کنی. با تحقق فنای از خویش در حقیقت آنکه از حق برخوردار می شود هم حق است، جانی رها شده از کدورتها و حجاب های نفس تصویر خود را در آیینه می بیند»[2] دوباره تاکید می کنیم به بخشی از همین کلام که راهگشای این مقال است: «با تحقق فنای از خویش در حقیقت آنکه از حق برخوردار می شود هم حق است» و چه کسی را می شناسیم که زیباتر از امام حسین از خویشتن خویش و از تمام هستی مادی اش، گذشته باشد، تا بتواند به مقام وصال و یگانگی با معشوق برسد؟! پس وقتی گرمارودی می گوید: «نمازی، نیتی/ یگانه ای، وحدتی» کفر نگفته است بلکه به بعدی از شخصیت امام حسین (ع) پرداخته که تاکنون کمتر مورد توجه بوده است و آن، مقام عرفانی و بقاء بالله اوست. این مطلب به گونه های مختلف در عرفان اسلامی بیان شده است، چیزی از جنس شطحیاتی چون: «سبحانی» و «اناالحق» که در روزگار خود از منظر تندروهای مذهبی، کفر قلمداد شد.
مساله دیگری که در شعر «خط خون» گرمارودی به آن پرداخته شده است مساله وحدت وجود است که یکی از بحث برانگیزترین مضامین عرفانی است. از نظر عارف تنها چیزی که اصالت دارد خداست. «وحدت وجود یعنی اینکه جهان از جمله جمادات، نباتات، حیوانات، معادن و فلکیات همه یک وجودند؛ اما در مرتبه فوق و اقوی و اشد عالم، وجود خداوند قرار دارد و بقیه موجودات بر حسب مراتب قرب و بعد به مبدا اول، که طرف اقوی است متفاوتند.»[3] در بین عرفا نخستین کسی که وحدت وجود را سرلوحه اندیشه و تعالیم خود قرار داد ابن عربی بود. به عقیده عارفان، فنا در توحید از اصول محسوب می شود یعنی عارف جز خدای واحد چیزی در هستی نمی بیند و موجودات با تمام کثرت و تنوع در نظرش به شکل آینه هایی هستند که خدا در آنها جلوه گر شده است. و در نگاه عرفانی به واقعه عاشورا، شخصیت به محبوب رسیده امام حسین(ع) در تمام هستی، تجلی می یابد:
تو را باید در راستی دید/ و در گیاه،/ هنگامی که می روید/ در آب،/ وقتی می نوشاند/ در سنگ،/ چون «ایستادگی» است./ در شمشیر،/ آن زمان که می شکافد/ و در شیر،/ که می خروشد؛/ در شفق که گلگون است/ در فلق که خنده خون است/ در خواستن/ برخاستن؛/ تو را باید در شقایق دید/ در گل بویید/ تو را باید از خورشید خواست/ در سحر جست/ از شب شکوفاند/ با بذر پاشاند/ با باد پاشید/ در خوشه ها چید/ تو را باید تنها در خدا دید.
این یگانگی با هستی تا آنجا پیش می رود که هر انسانی هم که به حقیقت برسد، خون امام حسین(ع) از سرانگشتش جاری خواهد شد:
هر کس، هر گاه، دست خویش/ از گریبان حقیقت بیرون آورد/ خون تو از سر انگشتانش تراواست
روایت است که روزبهان بقلی شیخی را در حالت وجد می بیند و او را خدا می خواند، اما این حق در واقع تجسمی از نفس برتر خود اوست. «روزبهان نقل می کند: در جوانی شیخی داشتم عالم به علم عرفان، هماره در حال مستی، شیخی ملامتی که عوام چهره حقیقی اش را نمی شناختند. شبی در حال وجد به دشت وسیعی از دشت های اسرار می نگریستم و ناگاه خدا را در هیات آن شیخ دیدم به او نزدیک شدم. اشاره ای به من کرد و دشتی دیگر را به من نمود. به سوی آن دشت پیش رفتم و در آنجا، بار دیگر شیخی شبیه وی دیدم و آن شیخ خدا بود. دوباره اشاره ای به من کرد و دشتی دیگر را نشانم داد، به همین قیاس تا جایی که هفتاد هزار دشت بر من نمود و هر بار که به دشتی نزدیک می شدم همان چهره ای را می دیدم که در دشت اول دیده بودم...»[4]
با استناد به آنچه تاکنون گفته شد می توان نتیجه گرفت که گرمارودی در شعر خط خون به بعد عرفانی و فکری واقعه عاشورا پرداخته است و به شخصیت امام حسین (ع) از این دو نظرگاه نگریسته است و یکی از علل موفقیت این شعر جدا از هنجارگریزی های زبانی، بیانی و قالبی در شعر عاشورایی، بعد اندیشگی آن است و به طور کلی از دیدگاه درون مایه و ساختار، شعرهای عاشورایی به دو دسته قابل تقسیم هستند، دسته اول با پرداختن به جنبه تاریخی؛ روحی و عاطفی ماجرا به سرایش مرثیه هایی سوزناک ، سوگواره نویسی و مقتل نگاری پرداخته اند و دسته دوم گروهی هستند که کاربردی تر و اجتماعی تر عمل کرده اند و با در نظر گرفتن ظلم ناحق به امام حسین(ع) و خاندانش، ماجرا را بیشتر از زاویه ظلم ستیزی، حرکت مصلحانه اباعبدالله و توجه به عاقبت کار نگریسته اند و شعر «خط خون» در دسته دوم قرار می گیرد.
[1] ر. ک. به مقاله «سبک ایدئولوژیک شعر عاشورایی معاصر»، صفحه 80
[2] . کتاب دیدار با سیمرغ، صفحه 103-104
[3] کتاب صهبای عرفان، صفحه 26
[4] کتاب دیدار با سیمرغ، صفحه 111