مصطفی صادقی نسب - کارشناسی ارشد ، دانشگاه فردوسی مشهد ، دانشکده علوم ، ایران

شواهدی وجود دارد که پس از گذشت حدود 8 سال از آغاز اجرای سند تحول بنیادین، تحول قابل قبولی در آموزش و پرورشحادث نشده است این مقاله نوعی تحقیق موردی و گزارش تحلیلی و انتقادی پیرامون مدیریت تحول در آموزش و پرورش است کهدر چارچوب مدیریرت استراتژیک و به روش توصیفی - کیفی با مطالعه و یررسی اسناد بالا دستی و ورود پژوهشگر به عنوان عضویاز بدنه مدیریتی به سازمان ، اطلاعات لازم گردآوری شده است. الگوی مدیریت تحول فعلی در آموزش و پرورش به الگوی بوروکراسی کلاسیک تحلیل شده است و به چالش های متعددی در مراحل تدوین ، اجرا و ارزیابی برنامه های تحولی اشاره شده که نه تنها حصول به اهداف عالیه سند تحول بنیادین بعید تحلیل می شود بلکه بسیاری از برنامه های تحولی مانند آموزش ضمن خدمت،آموزش از راه دور، طرح تعالی مدیریت ، طرح تدبیر و سایر برنامه های کیفیت بخشی به دلیل عدم اجرایی بودن یا اجرایی بودنناقص ، منجر به استقرار نوعی از فرهنگ سازمانی می شوند که نه تنها با ماموریت سازمان هم خوانی ندارد بلکه در خلاف جهتاهداف عالیه طی مسیر می نمایند و به طور اجتناب ناپذیر منجر به پیوستار فقر فرهنگی می گردد. به منظور تحقق تحول در اینوزارتخانه فرهنگی و فرهنگ ساز و بر مبنای علمی رابطه ظرفیت تغییر سازمانی و تفکر استراتژیک ، افق های نوین و ترکیبی ازمدیریت با عنوان الگوی مشارکت اقدام پژوهانه رهبری در افق تفکر استراتژیک مطرح شده است و تحلیل شده است این الگو علاوه بر پویایی سازمان در اسلوب مدیریت استراتژیک ، سبب اعتلای سطح تفکر استراتژیک و به تبع آن سبب ایجاد بستر و پرورشظرفیت تغییر سازمان می گردد همچنین استقرار کامل و دقیق این الگوی مدیریتی ، علاوه بر مزایای فراوانی که در کوتاه مدت برایآن ذکر شده است ، دارای پیوستار فرهنگی بی نظیر در محدوده تمامی نیروی انسانی آینده کشور خواهد بود که می تواند آحاد ملتبه ویژه فرهنگیان ، دانش آموزان و مدیران آینده کشور را به غنای فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی برساند.

فقر فرهنگی ، تفکر استراتژیک ، مشارکت اقدام پژوهانه رهبری ، غنای فرهنگی