تحلیل حماسه مضحک رستم نامه بهار و تبیین شاخصه های ژانری اثر: یک پارودی با بافت هجایی

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 487

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF و WORD قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

BAHAR01_076

تاریخ نمایه سازی: 21 خرداد 1398

چکیده مقاله:

ملک الشعرای بهار، با توجه به گرایشش در قصیده به سبک خراسانی، آشنایی و علاقه اش با فرهنگ ایران باستان، و به ویژه عشقش به شاهنامه و فردوسی، در اشعارش نگاه خاصی به شاهنامه فردوسی داشته است. انسش با شاهنامه در زندان و یادداشتهای او بر نسخه ای از این اثر که گواهی بر دانش متنی او نسبت به کتاب است و تلمیحات غنی اش به قصص حماسی ایران در اشعارش، حتی روایات حماسی بیرون از شاهنامه، گواهی از این گرایش قوی اوست. در قصاید بهار، اشعاری مثل نقش فردوسی وجود دارد که به تمجید جایگاه فرهنگی شاعر پرداخته است و حتی قصایدی روایی چون داستان رستم و اسفندیار را می بینیم که شاعر در نقش یک حماسه سرا به بازآفرینی صحنه هایی از شاهنامه نزدیک شده است. در این بین، قصیده بلند رستم نامه یک نمونه نادر است. شعری طنزآمیز با ظاهری که گاه به زبان هجو متمایل می شود. در این شعر، بهار، رستم را به روزگار معاصر می آورد و با ترسیم شخصیتی ویران شده از یک معتاد ، در پشت ظاهری مضحک، ولی دردناک، به نقد اجتماعی جامعه روزگار خود می پردازد که در آن، شخصیت مرد ایرانی از انگاره های فرهنگی که شاهنامه معیار اخلاق سیاسی آن بوده، به شدت فاصله گرفته، به نوعی مسخ و بحران هویت و افسردگی بیمارگونه دچار شده است. در این مقاله ضمن تحلیل اجتماعی- سیاسی این قصیده، به تبیین ژانر و نوع شناسی شعر پرداخته شده است. شعری که با توجه به نامش - که از یکی از آثار منثور معروف داستانی عصر قاجار که زمینه عامیانه داشت، اخذ شده بود- می تواند یک نقیضه طنزآمیز (parody) باشد؛ در عین حال تحلیل بافت روایی و محتوایی اثر نشان می دهد، شعر یک حماسه مضحک (Mock-heroic/mock-epic/ heroic-comic) است که در سطح شعری به نوع هجو (satire) نزدیک است.

نویسندگان

فرزاد قائمی

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد