بررسی دگردیسی روایی در رمان سمفونی مردگان بر اساس نظریه تودوروف

روایت بازگو کردن متوالی حوادث و وقایع داستان است که ضرورتا از سوی راوی و در چارچوب ساختاری مشخص ومعمولا یکنواخت به انجام می رسد، اما گاهی، روایت و دیگر عناصر و مولفه های آن، دچار انواع دگرگونی و دگردیسی می شوند.براساس نظریه تودوروف،دگردیسی درروایت عبارت از دگرگونی بنیادینی است که در کارکردهای کلی و متعارف آن (بنابر نظریه ولادیمیر پراپ)، روی میدهد و روایت را در سطح بررسی خبر و با توجه به همه پیشانگاره های آن، دستخوش دگردیسی میکند. ما در مقاله حاضر بر آن هستیم تا دگردیسی های مورد نظر تودوروف رادر رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی تحلیل و بررسی کنیم. لذا بامقدماتی درباره روایت و روایت شناسی، به روشی توصیفی- تحلیلی شیوه روایت این رمان را بررسی کرده، سپس کارکردهای ساختار روایی آن را تشخیص دهیم میتا با تامل در جزییات بحث،دریابیم که اولا روایت در این رمان یکنواخت نیست و با دگرگونی و دگردیسیروایی همراه است، ثانیا دگردیسی های موجود در این روایت، بر دو نوع ساده و مرکب است. ثالثا هر یک از دگردیسی های ساده و مرکب،دارای انواعیرعیف هستند و رابعا عامل پیچیدگی روایت این رمان، کثرت کارکردها و جزییات حوادث نیست، بلکه پیچیدگی و تعلیق، حاصل دگردیسیهای به وجود آمده است.

کلیدواژه ها:

روایت ، کارکردهای روایی ، دگردیسی ، تزوتان تودوروف ، عباس معروفی ، سمفونی مردگان