محمد عزیزی

نظام سلطه همواره به کشورهای جهان سوم به چشم یک طعمه نگریسته و سعی در چپاول این کشورها در جهت منافع سلطه جویانه خود داشته است. با کشف نفت این روند شدت یافت و بر پیچیدگی های روش های چپاول افزوده شد. با ظهور اسلام سلفی و حمایت های نظام سلطه از این جریان، منطقه نفت خیز خاورمیانه با شکل گیری فرقه های مجعول از اسلام آبستن حوادث بسیاری گردید، ظهور طالبان و القاعده در دهه 90 میلادی، علاوه بر توجیه حضور آمریکا و ناتو در منطقه، در فراموش شدن فلسطین به عنوان دغدغه اصلی مسلمین نقش بسزایی داشت، با فروپاشی حکومت رسمی طالبان و سقوط صدام، هجرت عرب افغانی ها به عراق و نفوذ جریان های ضدشیعی در این نیروها، مساله اصلی این جریان از مبارزه با آمریکا و هم پیمانانش، به مبارزه با شیعیان و تضعیف جریان مقاومت تفسیر کرد، با شکل گیری نهضت های بهار عربی، نظام سلطه نهایت تلاش خود را در جهت انحراف این جریان از اهداف اصلی خود به سمت تامین امنیت اسراییل و منافع خود، انجام داد. و ماحصل این تلاش ها، شکل گیری دولت اسلامی ابتدا در مناطقی از عراق پس از صدام و سپس در سوریه به عنوان متحد جویان مقاومت اسلامی بوده است و با توجه به اهمیت مساله در پژوهش حاضر این سوال مطرح می شود اقدامات و نقش مستقیم و غیرمستقیم نظام سلطه در پیدایش گروه تکفیری داعش چیست در پاسخ به این پرسش، فرض برآنست که نظام سلطه در راستای اهداف خود، چگونه با ایفای نقش سیاسی در پیدایش این گروه تکفیری نقش داشته است. در گردآوری این شواهد برای اثبات مدعا، از تحقیق از منابع کتابخانه ای و اسناد مرتبط با موضوع استفاده شده است و برای تجزیه و تحلیل مطالب نیز از تحلیل تاریخی در چارچوب مقایسه ای بهره گیری شده است. و با توصیف و تحلیل شرایط منطقه، قبل و پس از شکل گیری داعش، فرضیه تحقیق به آزمون گذاشته شده است.

داعش، انقلاب اسلامی ایران، نظام سلطه، نقش نظام سلطه