ارتباط عشق با زندگی و سلامتی

از ابتدای خلقت تا کنون در مورد عشق نظریه های زیادی وجود دارد اما همچنان اکثریت انسانها از عشق ابهاماتی دارند و به علت ناشناخته بودن این حس در اصل در مسی زندگی خود دچار یاس و نامیدی و نگرانی و ترس می شوند. اصولا بدون عشق نمی توان زندگی را آن طور که باید تجربه کرد و اکثر مشکلات انسانها در نشناختن خویش و نشناختن عشق ریشه دارد و در این مقاله سعی بر اینست این ابهامات تا حدودی روشن شود. در این مقاله نظریات اندیشمندان در زمانهای مختلف تا کنون را بررسی می کنیم از جمله اندیشه فلسفه اولیه و قرون وسطا، افلاطون، ارسطو، لیون ابریو و دانته، آگوستین، اریک فروم، مولانا، یونگ، زرتشت، کورودوتیس، کورسات را مورد بررسی قرار می دهیم و سپس ساختارمغز و مرکز عشق و میل جنسی در مغز بررسی می شود و همچنین در مورد انگیزش و هیجان و نیازهای اساسی روانشناختی انسان مثل خودمختاری، شایستگی و نیاز به ارتباط بررسی می گردد و همچنین در مورد یادگیری و ایجاد و تقویت انگیزه های درونی و انگیزهای بیرونی انسان در زندگی و نهایتا برآورده شدن نیازهای اساسی در جهت سلامتی مورد بحث قرار می گیرد، همچنین عشق را به عنوان یک مهارت ارتباطی در زندگی که بایستی یادگرفته شود، در نظر می گیریم و به جزییات آن در فرمول یادگیری هال می پردازیم که برای هر یادگیری صدق می کند و می تواند مسیر درست زندگی را نهایتا پیش بینی کند و در پایان با جمع بندی نظرات، به تحلیل جامع تری از عشق خواهیم رسید.

کلیدواژه ها:

عشق ، سکس ، زندگی ، سلامتی ، یادگیری