مهسا شاه مرادی - استادیار گروه مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس، چالوس، ایران
زینب صالح طبری - دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، مالی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس، چالوس، ایران
کبری صالح طبری - دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی، مالی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد چالوس، چالوس، ایران

سرعت انکارناپذیر تغییر و تحولات در همه ابعاد محیط تجاری، سازمان ها را بر آن داشته است تا باتدوین رسالت ها و چش ماندازهایی معین، مسیر خود را در این محیط مشخص سازند. دیران همواره با واژه هایمبهمی در ادبیات مدیریتی مواجه بوده اند. تبیین این واژه ها می تواند در شناخت و بهره گیری بهتراز مباحثنظری سودمند باشد. استراتژی یکی از این زمینه هاست که با واژه هایی همچون برنامه ریزی استراتژیک،مدیریت استراتژیک، تفکر استراتژیک و… انباشته شده است. هریک از این واژه ها خود گرفتار چند تعبیری وچند گونه نگری است. اگر رویکردهای نوین استراتژی نبود، امروز استراتژی همچون بسیاری از مفاهیم دیگر مدیریتی به تاریخ ادبیات مدیریتی سپرده شده بود. برنامه ریزی استراتژیک به محیطی باثبات و پایدار، عواملمحیطی در تعادل با تغییرات پیوسته، کنش و واکنش قابل فهم و قابل پیش بینی نیاز دارد و در فقدان چنینشرایطی از کارکرد موثر بازمی ماند. از طرفی ما اکنون در عصری زندگی می کنیم که حقیقتا می توان آن راعصر دانش نامید. حرکت در این مسیر بدون توجه به دانش و اطلاعات غیر ممکن به نظر می رسد. لذا مدیران برآن هستند تا با استفاده و پیاده سازی مناسب مدیریت دانش در سازمان، از آن بهره کافی ببرند. در نتیجه: دراین میان سازمان هایی که درجه بالایی از خلاقیت و عملکرد کاری دارند دانش خود را به صورت اثر بخشیمدیریت می کنند. بنابراین، استفاده از داده ها، دانش و اطلاعات برای پیش بینی آینده و تدوین چشم اندازاستراتژیک، اهداف و برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت، لازم و ضروری است.

تفکر استراتژیک، مدیریت دانش، سازمان