ریشه اختلافات سلطان محمد خوارمشاه و خلیفه الناصر الدین بالله

سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 853

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICH02_240

تاریخ نمایه سازی: 14 شهریور 1396

چکیده مقاله:

تحقیق حاظر در مورد )) بررسی سیاست بغداد در مورد علاء الدین تکش و سلطان محمد خوارزمشاه (( می باشد . در زمان تکش منطقه خراسان ، ری و عراق عجم ، یعنی آخرین میراث سلجوقی به دست خوارزمشاهیان افتاد. غلبه تکش بر میراث سلجوقی، نارضایتی خلیفه بغداد )الناصر الدین بالله( را به دنبال خود داشت که اثر این ناخرسندی و عواقب آن، بعدها دامنگیر محمد بن تکش شد. با درگذشت علاءالدین تکش رمضان 596ق/ژوین 1200م پسرش محمد خود را علاءالدین محمدخواند و به این ترتیب سلطان محمد خوارزمشاه شد. در طی همان ایامی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزهای ماوراءالنهر گسترش میداد و خلیفه بغداد - الناصر الدین بالله - برای مقابله با توسعه قدرت او در جبال و عراق سرگرم توطیه بود. در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاهیان، قدرت نو خاستهای در حال طلوع بود ؛ مغولان که در آن ایام باایجاد اتحادیهای از طوایف بدوی یا بدوی گونه، خود را برای حرکت به سوی ماوراءالنهر آماده میساختند، اهمیت و قدرتشان در معادلات و مجادلات سیاسی سلطان خوارزمشاه و خلیفه بغداد، نه تنها جایگاهی پیدا نکرد بلکه به حساب هم آورده نشد. در نتیجه فاجعه عظیمی که تدارک دیده میشد، از دید دو قدرت و نیروی مهم آن پوشیده ماند آنچه باقیماند، ویرانی، تباهی،کشتارهای دسته جمعی، روحیه تباه شد. دستاوردهای دولت خوارزمشاهی که با سعی و کوشش بنیانگذاران آن که میتوانست آینده بهتری را برای ایران زمین و تمدن اسلامی رقم زند، در استبداد مطلق، ماجراجوییهای شاهانه و تنگ نظریهای مذهبی و سیاسی، رنگ باخت و تباهی را نصیب مجریان، کارگزاران، کار گردانان و از همه مهمتر مردم محروم نمود

نویسندگان

فریبا فیروزی قرابقلو

دانش اموخته کارشناسی ارشد، رشته تاریخ، گرایش تاریخ ایران دوره اسلامی.

حسین آلیاری

دانشیار، گروه مدیریت، دانشگاه تبریز، ، تبریز، ایران