نقش فرایندهای فرهنگی در شکل گیری بیماری های روانی

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 726

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CPPCONF01_144

تاریخ نمایه سازی: 14 شهریور 1396

چکیده مقاله:

زبان عینی ترین عنصر فرهنگ است که بر حیات انسان اثر گذار است. زبان روزمره به منزله امری متمایز و متفاوت از زبان علم(که ساخت ارجاعی به واقعیت بیرون دارد، شناختی و فرهنگ زدوده است ) و زبان شعر(که ساختی بیانی دارد و خود ارجاع و عاطفی است)، به عنوان عامل میانجی این دو ساحت زبانی، حدفاصل عینیت واقعیت بیرونی و ذهنیت شخصی انسان قرار دارد و به منزله عنصری وحدت بخش در هویت بخشی انسان نقش آفرینی می کند. زبان روزمره واجد ساختی دوگانه است. در عین آن که ارجاعی است، ماهیت استعاری و روایتی دارد. همان زمان که جهان بیرون را هدف قرار داده است، امری دیالوگی است و دیگری را خطاب می کند و لذا امری اجتماعی و فرهنگی است. وقتی از فرایندهای فرهنگی و نقش آن در شکل گیری بیماری های روانی سخن می گوییم، زبان روزمره را مورد توجه خویش قرار می دهیم. انسان ها در زندگی روزمره می زیند و خوشی ها و ناخوشی ها را تجربه می کنند؛ در همین زندگی است که دچار دلهره و نگرانی می شوند و افسردگی و اضطراب را تجربه می کنند و درهمین زندگی است که طعم سلامت را می بخشند و به تعالی می رسند. وقتی از فرهنگ سخن می گوییم، منظور ما این است که انسان موجودی انتزاعی نیست، بلکه فردی است که در قلمرو زبانی، خط طولی زمان ( خاطرات و تجارب و آرزوها و خیالات) و خط افقی شرایط جغرافیای زندگی را گرد هم می آورد و از طریق آن به کار هویت آفرینی و انسجام بخشی است. زبان هویتی فرهنگی و پویا است که زندگی و هویت آدمی را در دو قلمرو حرکت در زمانی و همزمانی یکپارچه می کند. در طول تاریخ، کانون وحدت بخش هویت و شخصیت و سلامت و بیماری، مدام از روح به بدن و از آگاهی و ناخودآگاه جابجا شده است. دانش امروز روان شناسی در معرض تحول اساسی و انقلابی کوپرنیکی قرار گرفته است. هر چند علم نرمال در پذیرش آن، مقاومت می کند، سیر تحولات علمی نشان از آن دارد که مرکز ثقل تبیین های روان شناختی از رفتار آدمی از بدن و روان و نیز از خودآگاهی و ناخودآگاهی، به سمت فرهنگ و عینی ترین بخش فرهنگ، زبان، در حال چرخش است. این تاثیر و نقش آفرینی به شکلی نامحسوس و زیر پوستی در دهه های گذشته و ذیل نظریه های مختلف، اهمیت خویش را نشان داده است. از جمله می توان به آسیب شناسی زندگی روزمره فرویدی و اهمیت زبان در ناخودآگاه لکانی و اهمیت زبان در نظریه های نو رفتارگرا نظیر آزگود و نقش زبان در نظریه های پنج عاملی صفات و نظریه های شخصیت نظیر مک آدامز و شاختر و دیگران اشاره کرد. زبان وحدت بخش تکثر مسایل مختلف اجتماعی و تاریخی و از جمله جنسیت، طبقه اجتماعی، قومیت و نظایر آن است. توجه به استعاره و روایت در فهم بیماری های روانی و درمان آنها این نفوذ را بیش از پیش نشان داده است. روان شناسی و از جمله روان شناسی بالینی در حال دگر دیسی است و موضوع و مرکز ثقل خویش را حتی با حفظ پارادایم سنتی خویش، زبان قرار داده است. نمونه های ساده آن را در ترکیب های ناهمسازی همچون روان شناختی رفتار روایتی، مواجهه درمانی روایتی و دیدگاه رفتاری استعاری تیزدل می توان دید. زبان جایی است که ما در آن زندگی و سلامت و بیماری را تجربه می کنیم. زبان روزمره به منزله خانه وجود آدمی نه تنها محل بروز نشانه های بیماری و ساحتی که بیماری خود را به شکل زبانی آشکار می سازد، بلکه افزون برآن ساحتی است که مسیول ایجاد آن است و نه تنها در ساخت آفرینی آن بلکه در ساخت زدایی و درمان بیماری نقش آفرین است.

نویسندگان

حسین اسکندری

دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی