بررسی گفتگوهای عاشقانهی قصهی شیخ صنعان سرودهی عطار نیشابوری

مقاله حاضر به بررسی قصهی عاشقانهی شیخ صنعان پرداخته است تا عیان گردد چرا راه سلوک پرخطر است و همراهی مرشدی خضروار را میطلبد و چگونه است که سخن عطار را تازیانههای سلوک نامیدهاند. هرچند داستان عشق بسیار قدیماست،اما نامکرر بودنش و ولادتهای نو به نوی این اکسیر زندگی بخش بسیارش خواستنی و وسوسه انگیز داشته است. رفتار و گفتار سالکان و مجذوبان )عشاق دلداده و سرسپرده( این مذهب و آستان، چنان خواندنی و جذاب است که حتیشنیدن وصف این عیش وعشق نیز میشود تمام آن. حکایت فتنه شدن)عاشق( شیخی که قدوه اصحاب، پیرعهد و صاحبکمال، چهارصد مرید و پنجاه حج بود. اهل ریاضت، صوم و صلاه و کرامت بود. مرد معنوی، در مقامات قوی و مستجاب الدعوی بود بر دختری ترسا و روحانی صفت که در زیبایی نشسته بر برج جمال،آفتاب اما بی زوال،خیال انگیز،فتنه ساز،صیادجان، آتش پارهای با زلف تابدار و گوهری خورشید فش. شیدایی در عشقی که دریای آتش است و موجهای آن را خونفشان و خون بهای این عشق رقصیدن بر سر دار است ای دل اگر دم زنی از سر عشق جای تو جز آتش و جز دار نیستعطار نظام کاینات و گردش و پیوستگی اجزاء و عناصر عالم را دایر مدار این عشق میداند همه ذرات عالم مست عشقند و گردون را از عشق گردان میداند. البته این عشق ریشهی ازلی دارد وذره ای از عشق و محبت خدا به انسان است. گر طلب از ما نبودی از نخست کی زتوهرگز طلب گشتی درستعشق آموزی و تجربهی عاشقی با زبان نرم و گفتار دل انگیز عطار که از دلی سوخته و عاشق و شیدا بر میآید بسیار شورآفرین و هیجان انگیز خواهد بود. داستانی به روایت هدهد که وادیهای هفتگانهی طلب تا فنا را به تصویر میکشدبهترین کارگاه آموزشی برای تمرین دلدادگی و عاشقانه نگریستن به هستی در این هنگامهی نامردمیها و نامرادیهاست

کلیدواژه ها:

قصه ، گفتگو ، عاشقانه ، شیخ صنعان ، عطار نیشابوری