الهام خطیبی - پردیس علوم و تحقیقات دانشگاه سیستان و بلوچستان
عالمه کیخا - عضو هئت علمی دانشگاه زابل
محمدرضا شهبازی - کارشناسی ارشد مهندسی صنایع پردیس البرز دانشگاه تهران

هدف از این پژوهش، سنجش هوش سازمانی کارکنان بیمه ملت و بیمه البرز می باشد. این پژوهش، کاربردی و به روش پیمایشی تطبیقی میان جامعه ای مشتمل بر 120 نفر ) 57 نفر از بیمه ملت و63 نفر از بیمه البرز( انجام شده است. ابزار پژوهش پرسشنامه ای براساس هفت مهارتکارل آلبرخت می باشد کارل آلبرخت برای پاسخ گویی و جلوگیری از کندذهنی گروهی، از عنوان هوش سازمانی استفاده و مدلی را ارائه می کند که دارای هفت بعد است: چشم انداز استراتژیک سرنوشت مشترک، میل به تغییر، اتحاد و توافق، روحیه، کاربرد دانش و فشار عملکرد. هر یک از این بعد ها، یکی از فرضیه های پژوهشاست.فرضیه اصلی پژوهش آن است که بین هوش سازمانی کارکنان بیمه ملت و کارکنان بیمه البرز تفاوت معناداری وجود ندارد و این فرضیه تأیید می شود. فرضیه های فرعی پژوهش که چشم انداز استراتژیک در بیمه ملت و بیمه البرز را مشابه می داند رد شده است و دیگر فرضیه ها یعنی اعتقاد به سرنوشت مشترکدر بیمه ملت و بیمه البرز؛ عملکرد کارکنان در خصوص میل به تغییر، مشابه بودن این دو بیمه را تأیید می کند. روحیه کارکنان در هر دو بیمه اختلاف معناداری ندارد و این فرضیه نیز تأیید شده است که میانگین شاخص اتحاد و توافق کارکنان در دو بیمه می باشد. فرضیهکاربرد دانش در دو بیمه نیز تأیید شده است. برخورد مدیران در رابطه با عملکرد کارکنان در دو بیمه مشابه است

هوش سازمانی، سرنوشت مشترک، میل به تغییر، اتحاد و توافق، کاربرد دانش، فشار عملکرد