مطالعه تطبیقی نمادهای اسطوره ای قهرمان زن در عادت می کنیم اثر پیرزاد و سرخ و سیاه استاندال

سال انتشار: 1394
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 563

فایل این مقاله در 19 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JRF-2-4_004

تاریخ نمایه سازی: 18 دی 1395

چکیده مقاله:

نمادهای اسطوره ای گویای نیازهای روحی انسانها می باشند. نماد در حقیقت زبان اسطوره است. در قرن بیستم پژوهشهای انسان شناسانی مانند ژیلبر دوران، به شناخت اسطوره و درک معانی نمادین آن کمک کرد. از سوی دیگر توجه روانکاوان به اسطوره و تحقیق برای معنی نمادها، دریچه دیگری برای پژوهش و شناخت مضامین اساطیری گشود.از نظر فروید اسطوره بیانگر تنش های روانی برخاسته از ناخودآگاه انسانهاست، از نظر یونگ مضامین اسطوره ای ریشه در ناخودآگاه جمعی انسانها دارد، بنابر این چنانچه معنای آرکتیپ ها را بازشناسیم به روان ناخودآگاه جمعی دست یافتیم. یونگ بر این باور است که هر آفرینش هنری، ادبی ریشه در اساطیر کهن دارد و تجلی وضعیت روان و نیازهای روحی انسانهاست، او با روانشناسی تحلیلی خود و با بررسی عنصر نرینه و مادینه و تاثیر آن بر کهن الگوی مسلط بر روان انسانها به مطالعه شخصیت انسانها می پردازد. در این پژوهش به مطالعه ایزدبانوان نهفته در قهرمان زن در دو اثر عادت می کنیم زویا پیرزاد و سرخ وسیاه استاندال می پردازیم . خدابانوانی که به عنوان الگو، ساختار روانی قهرمان زن این دو اثر را شکل می دهد، مورد تحلیل و بررسی قرار خواهند گرفت. برای شناخت قالبهای فرهنگی و جامعه ای که این شخصیتهای زن از آن برخاسته اند، از نظریات روانشناسی کهن نمونه ای یونگ بهره خواهیم برد، مطالعه ایزدبانوها و کهن الگوها ی مسلط بر روان قهرمانان زن، به درک انگیزه های درونی شخصیتها کمک خواهد کرد، نتیجه این مطالعه راهگشای شناخت قالبهای رفتاری جامعه شرق و غرب خواهد بود.

نویسندگان

نگار مزاری

استادیار گروه زبان و ادبیات فرانسه، دانشگاه فردوسی مشهد