CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

بزرسی تطبیقی عشق اس منظز مولانا و کارل یاسپزس

عنوان مقاله: بزرسی تطبیقی عشق اس منظز مولانا و کارل یاسپزس
شناسه ملی مقاله: ICRSIE01_524
منتشر شده در کنفرانس بین المللی پژوهش در علوم و مهندسی در سال 1395
مشخصات نویسندگان مقاله:

سمیه داودی - کارشناس ارشد فلسفه ادیان و عرفان دانشگاه تهران مرکز ایران تهران

خلاصه مقاله:
کلمهٔ عشق از مصدر عشق به معنای چسبیدن و التصاق و وابستگی شدید است . در دیدگاه عرفا و صوفیان وابستگی شدید انسان و اصل اودر جایی فرا مکان و فرازمان قرار دارد، جایی که روح انسان از مرتبه اش دور افتاده و دچار رنج بیکران و اندوه است ، چراکه روح در مقام قرب الهی بوده و با حق هم جوار بوده است .لذا در چنین حال سرگرانی روح که در قفس تن آدمی گرفتار آمده راه رهایی می جوید تا خویشتن خویش را بازیافته و به موطن اصلی خود سفر کند. در کلام مولانا که از دیو و داد ملول گشته و گمگشته ی اصلی و آرزوی غایی اش انسان است این مهم بیش از هر چیزی مورد توجه قرار گرفته است و او راه رهایی و نجات را تنها در گرو عشق حقیقی و سیر و سلوک در راه آن می داند و بر این باور است که روح و عشق مبتلا به غربت در این دنیا در انسان یکجا جمع شده اند تا او را به پویشی و جنبش و حرکت درآورند تا به اصل خویش بپیوندد. او عشق را ازلی و عامل جذب و یاریگر انسان در راه یافتن گمگشته خویش می داند. یاسپرس نیز که از فلاسفه ی عارف مسلک متاله مآب عصر خویش بوده است پرسش اصلی فلسفه اش انسان است او نیز بر این باور است که انسان خود را چنان که هست آغاز نمی کند اما باید از خود چیزی بسازد که باید باشد.. در دیدگاه او انسان همواره مانند حدی است که به سمت بی نهایت میل میکند، بی نهایتی که او آن را بی بدیل ، ماورالطبیعه، متعال یا ترانساندانس می خواند. او انسان را خدا-ماننده معرفی می کند و انسان را دارای حضوری ازلی و دارای علم انباز خلقت در نهاد او می داند واو را به لحاظ درون بیکرانی که دارد ، به حرکت به سوی مابعد الطبیعه و فرازمان نیازمند می داند. چراکه او به سمت تکامل میل می کند پس باید بر هستی و طبیعت چیره شود و این امر ممکن نیست جز با باز شناخت انسان . پس انسان باید منقلب و متحول و تازه شود و مسیرش را در جهتی دیگر تغییر دهد. جهتی که او برای آن بوجود آمده است. او مرگ را پایان وجود نمی داند بلکه آغازگر راه وحدت می داند .او عشق را راهی برای شناخت و معرفت معرفی می کند و معتقد است شخص نمی تواند بدون تجربه ی مثلا عشق به دیگری ، عاشق خودش شود. در باور او عدم تحقق ارتباط، شخصی را پر از احساس تنهایی می کند که البته یک احساسی غایی نبوده و شخصی با داشتن عزم صادقانه برای گریز از آن شخص دوست خویش را در تعالی - ترانساندانس خلق می کند. برقراری یک ارتباط واقعی یکتا به معنای ورود به ارتباطی حقیقی و 6. حذف دیگر ارتباطات ممکن است ، چرا که شخص نمی تواند با همگان در ارتباطی حقیقی قرار گیرد.

کلمات کلیدی:
عشق، ارتباط، مولانا، یاسپرس، تعالی

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/537206/