رابطه ی نظری عرفان با سیاست ، موافقان و مخالفان

سال انتشار: 1395
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 492

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JOIH-1-10_031

تاریخ نمایه سازی: 28 شهریور 1395

چکیده مقاله:

در دین اسلام، دنیا و آخرت، کثرت و وحدت و ظاهر و باطن، هر کدام جایگاه خاصخود را دارند. عرفان اسلامی به عنوان شناختی باطنی با سیاست اسلامی که هدفش نوعی تربیتاجتماعی و اصلاح زندگی انسانی در همه ابعاد است، پیوند می یابد؛ چرا که عوالم ظاهر و باطن درنگاه عرفا رابطه طولی دارند. البته این تأثیر عرفان در سیاست اولاً به صورت هدف گذاری کلی میباشد و ثانیاً با پرورش روح عارف همراه است که قدرت وی را در عالم کثرت نیز افزایش می دهد.در باب رابطه نظری عرفان و سیاست و امتناع یا امکان تولید اندیشه سیاسی از آن، دو دیدگاه کلیوجود دارد: دیدگاه اول نظریاتی است که قائل به عدم زایش اندیشه سیاسی از بستر اندیشه عرفانیهستند یا تأثیر این دو را در هم منفی ارزیابی می کنند و دیدگاه دوم نظریاتی است که به پدیدآمدن اندیشه های سیاسی از زمینه عرفانی اعتقاد دارند. سؤال اصلی این تحقیق این است که آیاامتداد منطقی شناخت عرفانی به سیاست شناسی منجر می شود و آیا معرفت عرفانی تأثیری نظریبر عرصه سیاست می گذارد.در این مقاله نظریه مخالفان این موضوع مانند آخوند زاده ، کسروی،شریعتی،آل احمد، سروش و... و موافقان این نظر مانند ملکم ، دولت آبادی، اقبال لاهوری، علیدشتی، امام خمینی (ره) و... را بررسی و تحلیل کرده ایم.

نویسندگان

ناصر کاظم خانلو

استادیار دانشگاه پیام نور همدان

نسرین بیرانوند

کارشناس ارشد دانشگاه پیام نور