انسان انگاری در استان های هانس کریستین آندرسن

کودکان در سال های آغازین زندگی اشیا و پدیده های پیرامون را جاندار و انسان گونه میپندارند نویسندگان ادبیات کودک با پیش چشم داشتن این ویژگی از شگردهایی مانند انسان انگاری نسبت دادن ویژگی های انسانی به دیگر موجودات برای انتقال مفاهیم مورد نظر خود به کودکان بهره میبرند هانس کریستین اندرسن یکی از نویسندگانی است که از شگرد انسان انگاری در بسیاری از داستان هایش بهره برد است در مقاله پیش رو جنبه های گوناگون انسان انگاری در چند داستان از این نویسنده بررسی و تحلیل شده است اندرسن در بسیاری از داستان هایش به برخی از موجودات نگاه کلیشه ای داشته است روشن است در هانس کریستین اندرسن یکی از نویسندگان بررسی و تحلیل شده است اندرسن در بسیاری از داستان هایش به برخی از موجودات نگاه کلیشه ای داشته است روشن است در داستان های کودکانه عهد ذهنی این خوانندگان کوچک به درک بهتر روند داستان های و باورپذیری رویدادها و نیز درک بهترم پیام های اخلاقی و تربیتی بسیار یاری می رساند انسان مانندی شخصیت ها در داستان بند انگشتی و جوجه اردک زشت همانند بسیاری دارد اما احساس همدردی و تاثری مه با خواندن داستان جوجه اردک زشت در خواننده پدید می آید نسبت به داستان بند انگشتی بسیار نیرومند تر است زیرا پیوند عاطفی نویسنده با جوجه اردک زشت بار عاطفی زیادی به این داستان افزوده است

کلیدواژه ها:

انسان انگاری ، تشخیص ، هانس کریستین آندرسن ، ادبیات کودک