بررسی عوامل موثر بر مقاومت کارکنان در برابر تغییر در سازمان

امروزه بازارهای کسب و کار، پویا و غیرقابل پیش بینی بوده و به سازمان هایی نیاز دارند که به طور مکرر تغییر را اجرا و پیگیری نمایند. عصری که ما در آن زندگی می کنیم تماماً رقابتی بوده و محیط بیرونی بسیار پیچیده، ناپایدار و غیرقابل پیش بینیاست.سازمانها به دلیل قرارگرفتن در محیط های کاملاً متغییر و پویا مجبورند که خود را با عوامل محیط سازگار نمایند، چه افراد و سازمانها اگر همان کارهایی را بکنند که در گذشته نیز انجام می دادند، حتماً همان نتیجه ای را می گیرند که همواره گرفته اند.برای توسعه و بهبود، تغییر لازم است، اما هیچ وقت آسان نیست.علل اصلی این ناکامیها، در این نکته نهفته است که اغلب، میزانواقعی مقاومت سازمانی در برابر تغییر به درستی برآورد نمی شود.هدف از تغییرات زمانی انطباق پذیری با محیط و عملکرد بهتر می باشد.در عصر کنونی و در قلمرو سازمانی، مدیران موفق افرادی هستند که با شناخت کافی از حضور حیات و صفات شخصیتیکارکنان خود راه را در جهت هدایت و اداره صحیح تر از آنان هموار سازند. اصولاً شکست یا موفقیت یک سازمان درگرو شکست یاموفقیت اعضا و کارکنان آن در تولید کالا یا ارائه خدمات مناسب است.مقاومت شناختی در برابر تغییر زمانی ایجاد می شود که فرد تحت تاثیر طرح واره های خود، تغییر را به گونه ای درک و تفسیر می نماید که در قبال اعمال آن اکراه و عدم تمایل داشتهباشد.مردم از چیزی که درک نمی کنند، می ترسند و از چیزی که به آن تسلط پیدا نمی کنند، متنفر می شوند. به طور یقین اگرعلت و یا پیامدهای یک تغییر برای ما مجهول است به هیچ عنوان نباید آن را اجرائی کرد. اما این بدین معنا نیست که اگر علت و یا پیامد تغییری را نمی دانستید به دنبال آن نباشید. چشم خود را بر واقعیت ها بستن آخرین روشی است که حفظ محافظه کاریبرای جلوگیری از ایجاد تغییر به آن متوسل می شود.مدیران ارشد می بایست در شروع هر تغییراتی در سازمان به متخصصان سازمان خود مراجعه کرده و در جهت ، دادن اطمینان به آنها که جایگاه آنها در آینده سازمان نیز تثبیت شده است ، اقدام نمایند چراکه متخصصان بر روی آینده سرمایه گذاری می کنند تهدید قدرت مدیران سخت ترین منابع موجود در مقابل تغییرات سازمانی می باشد که تنها راه حل این موضوع نیز مذاکره ورسیدن به معادله ی برد برد می باشد چراکه حتی اگر با اعمال قدرت مدیرعامل و یا هیات مدیره، تغییرات ابلاغ گردد ولی در -مرحله اجرا تغییرات، مورد اهمال و کم کاری قرار خواهند گرفت و اینجا زمانی ست که تصمیم گیری برای مدیران ارشد سازمان نیز دشوار می گردد.به منظور تسهیل یک تحول همواره از روش های قدیمی به جدید،سازمان ها باید صلاحیت لازم در مدیریت تغییر موثر را داشته باشند. فرآیند مدیریت تغییر تشکیل شده اشت از مورد قبول قراردادن تغییر توسط کسانی که در این فرآینددخیلند و یا از آن تاثیر می پذیرند و مدیریت هرگونه مقاومت در آن بررسی ها تاکید دارند که تغییر معمولاً روان افراد را درگیر می کنند. بنابراین هیچ کتاب و یا پاسخ دقیقی به این مسئله وجود ندارد که چگونه و به بهترین شکل می توان تغییر را اعمال کرد و برمقاومت ها پیروز شد. از آنجائیکه افراد از هم متفاوتند، ادراک آنها و دلهایشان برای مقاومت متفاوت است در نتیجه محققان وپژوهشگران تنها می توانند در زمینه مواجهه و حذف مقاومت در سازمان تئوری پردازی کنند اما در نهایت تنها راه مواجهه اثربخش با مقاومت درک شرایط بخصوصی است که در افراد باعث مقاومت های خاص می شود.با توجه به موانع قابل کنترل، موارد پایه ای که عملکرد در این زمینه را تحت تاثیر خود قرار می دهد، عبارتند از : فرهنگ سازمانی، مهارت های مدیر برای حل مسئله پیچیده، رویکردهای گروهی برای تصمیم گیری و اجرا انتخاب های استراتژیک و ترتیبات ساختاری طراحی سیستم پاداش برای موثربودن فرآیند تغییر باید اتفاقات را دائم شناسایی کرده وشیوه های مناسب در برابر آن را به کار برد . چون افراد وضعیت کنونی مالی خود را به سختی به دست آورده اندو براین باورند که امروزه سطح اقتصادی افراد، طبقه اجتماعی آنان را تعیین خواهد کرد، لذا از این رو حق دارند که مقاومت کنند اما باید به این نکته توجه داشت که وضعیت کنونی خود را مدیون تغییری هستیم که در گذشته در خود ایجاد کرده ایم. پس با آگاهی نسبت به علم مدیریت ریسک، با اطمینان خاطر در جهت تغییر و ایستایی به فرصت های مالی بهتر تلاش کنیم.