مهراله سرگلزایی - دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد

هدف، پژوهش حاضر به منظور تحلیل و مقایسه نظریات سه اندیشمند نظریه صفات ( آلپورت ، کتل ، آیزنگ) در شش محور ( ماهیت انسان، رشد و شخصیت ، شیوه مطالعه بهنجاری ، بررسی مقایسه ای دیدگاه های دیگر و کاربرد نظریه ) بود. روش : به منظور تبیین شخصیت از دیدگاه صفات ، با روش کیفی اطلعات محتوایی به روش کتابخانه ای گرد آوری گردید و منابع گرد آوری اطلاعات شامل کتباهای مرجع و قابل استناد، تالیفات و ترجمه های داخلی و خارجی ، مقالات متعدد معتبر می باشد . یافته ها: رویکرد صفات د ردهها های 1940 تا 1970 توسط دو گروه از روانشناسان توسعه یافت . یک گروه آنهایی که با روش و بینش کلنیکی به نظریه پردازی درباره صفات پرداخته اند و گروه دیگر آنهای یکه روش تحلیل عوامل را اساس کار خود قرار دادند در بررسی به عمل آمده مشخص گردید نظریه صفات دید خوشبینی نسبت به انسان دارد و او را موجودی که متاثر از عومال ورائتی و ژنتیک و همچنین تحت تاثیر محیط می داند . به علاوه هم مستعد تاثیر پذیری عوامل ذهنی و هم عوامل محیطی ست ماهیت انسان با وجود پیچیدگیهای زیادی که دارد تا حدودی شناخت پذیر است و بالاخره ماهیت انسان رو به تمکامل است . بحث و نتیجه گیری در حالی که نظریه صفات دارای واقع بینی هایی است که برخی دیگر از نظریه های شخصیت فاقد آن هستند . برخی از متداول ترین انتقادات عدم توافق نظریه پردازان این مکتب درباره تعداد صفات بنیادی شخصیت و دیگر اینکه صفات غالبا پیش بینی های ضعیفی برای رفتار هستند و چنانکه این نظریه بیشتر به توصیف پرداخته تا چگونگی پیش بینی رفتار و همچنین این نظریه مشخص نمی سازد ک چگونه و چرا تفاوتهای شخصیتی افراد شکل می گیرد یا پدید می آید .

نظریه صفات ، شخصیت، صفات ، آلپورت، کتل، آیزنگ