بررسی مفهوم سیاست فرهنگی از منظر مطالعات فرهنگی

این مقاله به بررسی رویکرد پژوهشگران مطالعات فرهنگی در سیاست گذاری های فرهنگی می پردازد و مساله آن این است که باتوجه به تفاوت در نگرش های موجود به عرصه فرهنگی و نقش و دخالت برنامه ریزان در این حوزه، مطالعات فرهنگی به عنوان رشته ای که بیشاز همه امر فرهنگی و رابطه آن با قدرت را محور مطالعات خود قرار داده است، چگونه بدان می اندیشد؟ بر این اساس لازم بوده تا ابتدا بهتعریف فرهنگ در نگاه مطالعات فرهنگی پرداخته شود و سپس نحوه ورود و اساسا نوع مداخله و سیاست گذاری در آن مطرح گردد. این مقاله به روش اسنادی انجام شده و به این نتیجه رسیده است که مطالعات فرهنگی امروز معتقد است که دوران اجتناب از سیاست گذاریها در فرهنگ به سر آمده و باید با شیوه ای متفاوت از گذشته به این عرصه وارد شد. از این رو مطالعات فرهنگی رسالتی اصلاحی راجایگزین رسالت انقلابی نموده و مداخله اصحاب و متخصصین فرهنگی به برنامه ریزی های کلان فرهنگی را جایز می داند. درواقع نظریه پردازان مطالعات فرهنگی تنها راه بهبود وضعیت فرهنگی جامعه را تغییر در برنامه ریزان و سازوکارهای حاکم بر این عرصه میدانند و نه نفی سیاست گذاری های کلان.

کلیدواژه ها:

برنامه ریزی فرهنگی ، مطالعات فرهنگی ، سیاست فرهنگی