The study of relationship between multiple intelligence and educational function of English language lesson in students
سال انتشار: 1392
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: انگلیسی
مشاهده: 891
فایل این مقاله در 6 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
TELT01_235
تاریخ نمایه سازی: 28 آذر 1392
چکیده مقاله:
تا به حال تعریف دقیقی از هوش به عمل نیامده است، کوششهایی که برای تدوین یک تعریف دقیق از هوش به عمل آمده، اغلب با مشکل مواجه بوده و به تعریفهای بحث انگیزی منجر شده است. دلیلاین امراین است که هوش، یک مفهوم انتزاعی ( Abstract Concept) است و در واقع هیچ گونه پایهی محسوس، عینی و فیزیکی ندارد. هیچ نقطهای از مغز انسان وجود ندارد که بتوان آن را جایگاه هوش دانست. اصطلاح هوش، فقط نامی است که به فرایندهای ذهنی یا مجموعه رفتارهای هوشمندانه اطلاق میشود و نظریههای هوش در عمل نظریههای مربوط به رفتار هوشمندانه است. بیشتر تعاریف ارائه شده از هوش را در یک تقسیم بندی کلی میتوان به سه گروه تعریف عملی، تحلیلی و عملیاتی(Practical & Analytical and Operational) تقسیم کرد. تعاریف عملی، هوش را قابلیتی میدانند که سبب موفقیت تحصیلی میشود و به عبارت دیگر در این تعاریف، هوش استعداد تحصیلی به شمار میآید. تعاریف تحلیلی، هوش را به صورت توانایی استفاده از پدیدههای رمزی یا توان سازگار شدن با موقعیتهای تازه تعریف میکنند. به عبارت دیگر هوش را تفکر عاقلانه، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط میدانند. تعاریف کاربردی(عملیاتی)، هوش را از دید سنجش و روان سنجی میبینند و آن را پدیدهای میدانند که به وسیلهی آزمونهای هوش سنجیده میشود.با وجود همهی مشکلاتی که برای تعریف هوش وجود دارد روانشناسان هر کدام تعاریفی از هوش ارائه کردهاند که به تعدادی ازاین تعاریف اشاره میشود.یکی از قدیمیترین تعریفهای هوش توسط بینه و سیمون (Simon)، بدین صورت مطرح شده است: «قضاوت و به عبارتی دیگر عقل سلیم، شعورعملی، ابتکار، استعداد، انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی قضاوت کردن و به خوبی درک کردن، اینها فعالیتهای اساسی هوش به شمار میروند.» در حالی که بینه و سیمون، هوش را در اصل، قضاوت درست در برخورد با مسائل تلقی میکنند؛ روان شناسان دیگر مانند ترمن، هوش را توانایی تفکر انتزاعی، توانایی یادگیری، استعداد حل مسئله یا توانایی سازگاری با موقعیتهای جدید میدانند. به هر یک از این تعاریف انتقادهایی وارد است. سازگاری با موقعیت مسلماً برای بقای موجود زنده امری اساسی است، اما توانایی سازگاری مفهومی گسترده دارد که رفتار هوشمندانه بخشی از آن است و از سوی دیگر تعریف ترمن از هوش به عنوان توانایی تفکر انتزاعی، همهی ابعاد رفتارهای هوشمندانه را در بر نمیگیرد، هرچند تفکر انتزاعی بخش مهمی از رفتار هوشمندانه است.اما یکی از تعاریفی که بسیار مورد استفاده و استقبال قرار گرفته تعریفی است که وکسلر (Wechsler)، پیشنهاد کرده است. او هوش را به عنوان یک استعداد کلی شخصی برای درک جهان خود و برآورده ساختن انتظارات آن تعریف کرد. بنابراین از نظر وی هوش، شامل تواناییهای فرد برای تفکر منطقی، اقدام هدفمندانه و برخورد موثر با محیط است. او تأکید میکرد که هوش کلی را نمیتوان با توانایی رفتار هوشمندانه هر اندازه که به مفهومیگسترده تعریف شود، معادل دانست، بلکه باید آن را به عنوان جلوههای آشکار شخصیت به طور کلی، تلقی کرد (پاشاشریفی، 1376).همچنین پیاژه، هوش را آن تواناییها و امکاناتی از رشد زیستی میشناسد که موجود آدمیدر سطح روانی خود و بر اثر تعامل به دست میآورد. به عقیدهی وی فعالیتهای هوشی، به تدریج در مراحل مختلف رشد پدیدار میشوند و در شکوفایی استعداد فرد و تعامل روانی او نقش آفرین و با اهمیت میباشند (پارسا، 1374).
نویسندگان
Fereshte Mohammadpour
First Author Affiliation: University of technical and professional- Unite of Nyriz girls
مراجع و منابع این مقاله:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :