روابط ساختاری تجربه ترومای کودکی با بدتنظیمی هیجانی در افراد تحت درمان با متادون : نقش میانجی ذهنی سازی
محل انتشار: نشریه روان پرستاری، دوره: 12، شماره: 6
سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 94
فایل این مقاله در 14 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_IJPN-12-6_007
تاریخ نمایه سازی: 13 اسفند 1403
چکیده مقاله:
مقدمه: با رشد روزافزون افراد مصرفکننده مواد افیونی و همچنین با رعایت نکردن اصول پروتکل درمان نگهدارنده با متادون در میزان دوز مصرفی و گهگاه افزایش تکانهای میزان دوز مصرفی بهدلیل عدم تنظیم هیجانی اثربخش، پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط ساختاری تجربه ترومای کودکی با بدتنظیمی هیجانی در افراد تحت درمان با متادون با نقش میانجی ذهنی سازی انجام شد.
روش کار: پژوهش حاضر توصیفی- همبستگی از نوع معادلات ساختاری است. جامعه آماری در این مطالعه شامل تمامی بیماران وابسته به مواد تحت درمان با متادون مراجعهکننده به مراکز ترک اعتیاد شهر قزوین در سال ۱۴۰۲ بود که از میان آنها تعداد ۲۲۰ نفر با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از پرسشنامه ترومای کودکی، پرسشنامه کنش وری تاملی و مقیاس دشواری در تنظیم هیجان استفاده شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون، مدل یابی معادلات ساختاری و از نرافزار SPSS-۱۸ وAMOS-۲۴ استفاده شد.
یافته ها: یافتهها حاکی از برازش مدل مفروض است. اثر مستقیم ترومای کودکی(۱۱/۲T= ،۴۳/۰= β) و ذهنیسازی (مولفه عدم اطمینان) (۶۵/۵T= ،۴۱/۰= β) بر بدتنظیمی هیجانی معنادار و مثبت و اثر مستقیم ذهنیسازی (مولفه اطمینان) (۳۲/۳- T= ،۴۷/۰- = β) بر بدتنظیمی هیجانی معنادار و منفی بود. همچنین، تجزیه و تحلیل یافتههای پژوهش حاکی از نقش میانجی ذهنیسازی در رابطه بین تجربه ترومای کودکی با بدتنظیمیهیجانی بود. نتایج همچنین نشان داد که متغیرهای پژوهش در مجموع ۵۶ درصد از واریانس بدتنظیمیهیجانی را تبیین کردند.
نتیجه گیری: تجارب آسیبزای اولیه به ویژه با مراقبین، محیطی را ایجاد میکند که هیجانات و عواطف کودک را بیاعتبار کرده و کودک در این فضای ناامن، از راهبردهای ناسازگار مانند سرکوب و یا اجتناب از هیجانات منفی استفاده میکند که ممکن است در بزرگسالی منجر به مشکلات مرتبط با مصرف مواد گردد، از سویی دیگر افراد علی رغم تجربیات آسیب زا در صورت اکتساب ظرفیت بالای روانشناختی و درک و بینش نسبت به فرایندهای ذهنی خود (ظرفیت ذهنیسازی) سبب میشود جهت تنظیم تکانه ها و هیجانات خویش، متوسل به مصرف مواد نشوند. بنابراین، درک بالینی بهتر از این مولفهها و به ویژه ذهنیسازی در آسیب شناسی اعتیاد یک عنصر کلیدی در ارزیابی و کار بالینی با بیماران تحت درمان با متادون خواهد بود. لذا پیشنهاد میشود به درمانهای مبتنی بر ذهنی سازی و درمان های مبتنی بر تنظیم هیجان در افراد تحت درمان با متادون توجهویژهای شود.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
ساره علیجانی
University of Tehran, Tehran, Iran.
حجت الله فراهانی
Faculty of Humanities, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
زهرا مجیدی نسب
Takestan Branch, Islamic Azad University, Qazvin, Iran
مراجع و منابع این مقاله:
لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :