یادگیری بدنمند: نقد رویکرد عصب پژوهی فلسفی به شناخت و یادگیری

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 114

فایل این مقاله در 30 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PESI-2-2_003

تاریخ نمایه سازی: 29 آذر 1402

چکیده مقاله:

هدف اصلی این پژوهش، نقد منظر عصب پژوهی فلسفی چرچلند درباره یادگیری بدنمند رادیکال است. برای دستیابی به این هدف، نخست تحلیلی از مواضع فیزیکالیستی عصب پژوهی فلسفی و دشواری های آن ارائه شده است. سپس، رویکرد عصب پدیدارشناختی وارلا و ماتورانا به مثابه بدیل رویکرد رادیکال به یادگیری بدنمند مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. برای دستیابی به این هدف، با ابتنا به رویکرد عصب پدیدارشناسی، مواضع رویکرد فیزیولوژیکی عصب پژوهی فلسفی مورد نقد قرار گرفته است. در این بررسی نشان داده شده است که از منظر چرچلند مشاهده گر بیرونی با آگاهی از کارکرد و یا ارگانیزم مغز می تواند به همه دانشی که این ارگانیزم واجد آن است، دست یابد. در حالی که در رویکرد عصب پدیدار شناسی وارلا، یادگیری بدنمند صرفا مبتنی بر آگاهی ما از مغز نیست. این دیدگاه به رغم پذیرش یادگیری بدنمند، فهم آن را در بافت بیولوژیکی، روان شناختی و فرهنگی ممکن تلقی می کند. بدین ترتیب به یادگیری به عنوان تجربه نوپدید بدنمند، عجین شده در جهان، بسط یافته و فعال ارج می نهد.

نویسندگان