نگاهی دوباره به برداشتهای شکلی و ماهوی از حاکمیت قانون
محل انتشار: فصلنامه تحقیقات حقوقی، دوره: 14، شماره: 107
سال انتشار: 1390
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 81
نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_LAWRS-14-107_010
تاریخ نمایه سازی: 10 آبان 1402
چکیده مقاله:
حاکمیت قانون نظریه ای چندوجهی، پیچیده و در حال تحول است که در مسیر پر پیچ و خم زمان از یونان باستان تا زمان حال همواره دستخوش منظومه ای از مفاهیم و برداشت های متفاوت بوده است گاهی از آن به معنای مساوات در برابر قانون تعبیر شده و زمان حاکمیت قانون در مقابل با حکومت شخص معنا شده است.اصولا در تحلیل "مفهومی" از واژه ی حاکمیت قانون نیل به توافق حداقلی بر معنای اولیه ی این اصطلاح (حکومت قانون به جای حکومت شخصی)کمال مطلوب تلقی می شود در حالی که در "برداشت" از این واژه گامی فراتر از صرف درک حداقلی و مشترک برداشته شده و در جولان گاه اندیشه مجالی برای ابراز تئوری های مختلف سیاسی، فلسفی، و حقوقی رقیب مهیا می شود. به طور کلی "برداشت" از اصطلاح حاکمیت قانون را می توان در قالب دو طیف عمده ی برداشت های شکلی و برداشت های ماهوی تقسیم بندی نمود مهم ترین ویژگی حاکمیت شکلی قانون را می توان در اندیشه ی محدود کردن قدرت فرمان روایان از طریق قانون و اعمال اصل قانونیت خلاصه نمود. در حالی که برداشت ماهوی از حاکمیت قانون از دیدگاه شکلی عبور کرده و قانون را به رعایت برخی از ویژگی های ماهوی ملزم می سازد. تاکید بر آموزه های اخلاقی و لزوم انطباق قوانین با ارزش هایی نظیر عدالت، آزادی و دموکراسی در این رویکرد کاملا مشهود است. در این مجال بر آنیم تا با تبیین مختصر تاریخچه و مفهوم حاکمیت قانون، به بررسی دقیق تر عناصر تشکیل دهنده ی برداشت های شکلی و ماهوی و وجوه افتراق آن ها از یکدیگر بپردازیم. حاکمیت قانون، برداشت شکلی، برداشت ماهوی، دموکراسی
نویسندگان
سید محمد هاشمی
استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی.
هدی غفاری
دانش آموخته دکتری حقوق عمومی