تبیین تاثیر شاخص های هوش فرهنگی زنان روستایی در توسعه کارآفرینی و بوم گردی و گردشگری روستایی

سال انتشار: 1401
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 181

فایل این مقاله در 18 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

TCACONF10_005

تاریخ نمایه سازی: 9 اسفند 1401

چکیده مقاله:

کارآفرینی گردشگری در روستا، راهکاری برای توانمندسازی و ظرفیت سازی به منظور کاهش شکاف بین شهر و روستا، ایجاد برابری اقتصادی، اجتماعی، محیطی و نهادی و ابزاری مهم برای رسیدن به توسعه پایدار است. در توسعه کارآفرینی در مناطق روستایی زنان نقش بسزایی دارند توسعه بومگردی و گردشگری همانند توسعه هر فعالیتی نیازمند مولفه های مختلفی است، یکی از این عوامل هوش فرهنگی است هوش فرهنگی یعنی مهارت برقراری ارتباط و کار موثر در موقعیت های متنوع فرهنگی و از مهمترین عوامل در شکل گیری ارتباطات در حوزه گردشگری است، سطح بالای آن می تواند در جامعه محلی تمایل ایجاد کند و حمایت آنان را توسعه بومگردی و گردشگری به ارمغان بیاورد. هوش فرهنگی به عنوان توانایی یادگیری الگوهای جدید در تعاملات فرهنگی و ارائه پاسخ های رفتاری مناسب به این الگوها تعریف می شود. هوش فرهنگی چهار بعد دارد: بعدفراشناختی (ذهن)، بعد شناختی (دلیل)، بعد عاطفی یا انگیزشی ، بعد رفتاری یا عملی. پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی - تحلیلی است . طبق آمار بدست امده از سازمان میراث فرهنگی و استانداری استان کرمان در سال ۱۳۹۹ ، ۳۷۰ در حیطه گردشگردی فعالیت دارند و از این آمار ۲۱۹ زنان در حیطه گردشگری و بومگردی در حال فعالیت هستند که طبق فرمول کوکران ۱۳۹ نفر براورد شد ابزار تحقیق پرسشنامه می باشد. یافته های پژوهش نشان داد بین فرهنگ دانش بومی وگسترش گردشگری و بومگردی روستایی در ابعاد دانش و آگاهی ، توانمندی های مدیریتی وعوامل محیطی و اقتصادی و تبلیغات و عوامل روانشناختی در سطح ۰۵ / ۰ درصد آلفا، رابطه معناداری وجود دارد. با توجه به هنجارهای جنسیتی وموانع اجتماعی زنان، زنان باید آگاهی و دانش خود را حین فعالیت های کارآفرینانه افزایش دهند تا مدیریت فعالیت های خود را به نحو بهتری انجام دهند. که به طور کلی هوش فرهنگی زنان برای مواجهه با شرایط فرهنگی متنوع و از سوی دیگر رفتار کلامی و غیرکلامی مدیران در برخورد با فرهنگ های دیگر به عنوان تاثیرگذار بر عملکرد آنها شناخته می شود. ابعاد انگیزشی،فراشناختی، شناختی و رفتاری به عنوان عوامل موثر بر مدیریت کارکردی شناخته شده اند که این تفاوت در نتیجه ممکن است ناشی از ویژگی های متفاوتی مانند تفاوت در حوزه مکانی یا زمانی مطالعه و به ویژه تفاوت های فرهنگی باشد .

نویسندگان

ندا بنی اسدی

دکترا توسعه کشاورزی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران

سمیه نقوی

استادیار گروه اقتصاد کشاورزی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه جیرفت، جیرفت، ایران